سرچشمه ي انديشه ي پان ايرانيسم
سي ام تير 88
سرچشمهي انديشهي پان ايرانيسم (پان ايرانيزم)
به نقل از کتاب تاریخچه مکتب پان ایرانیسم، نوشته سرور دکتر هوشنگ طالع ،انتشارات سمرقند،تهران
نخستين بار، واژهي پان ايرانيسم را در ايران شادروان دكتر محمود افشار يزدي به كاربرد. وي در سال 1306 خورشيدي، در مقالهاي با عنوان «مليت و وحدت ملي ايران » ازواژهي «پان ايرانيزم»، برابر پان تركسيم و پان عربيسم، نام برد. پنج سال بعد، در سال1311 خورشيدي، وي در نامهاي كه به انجمن ادبي كابل (افغانستان) نوشت، به صورتمشخص از «پان ايرانيسم » به عنوان يك انديشهي فراگير سياسي، ياد كرد. پيش از آنتاريخ، در زبان فارسي سخن از واژهي پان ايرانيسم و انديشهي پان ايرانيسم، به ميان نيامدهبود.
دكتر محمود افشار يزدي، در پاسخ به مقالهي انجمن ادبي كابل،در مورد انديشهي «پان ايرانيسم، يا اتحاد ايرانيان » مينويسد:
«... وقتي من خود را طرفدار «پان ايرانيسم » معرفي ميكنم، منظور اتحاد كليهي ايرانينژادان (فارسها، افغانها، آذريها، كردها، بلوچها، تاتها، تاجيكها، پارسيها و غيرهاست...)»
«...ما و شما ] افغانستانيها[هر دو منافع مشترك حياتي داريم كه براي حفظ آنها،مساعي مشترك لازم است و اين لزوم اشتراك مساعي است كه من آن را «پان ايرانيسم» مينامم. نبايد تصور برد كه با اين عنوان اين عقيده را دارم كه تمام طوايف «ايراني نژاد » بايد تشكيل يك وحدت سياسي يعني يك دولت بدهند. نه، اين عقيده را در سايهي دو دولت هم ميتوان داشتو فارس و افغان، كرد و لر، كابلي و هراتي، تات وتاجيك، گيلك و بلوچ، آذري و مازندراني، همه ميتوانند به يك اندازه داراي اين عقيدهباشند.»
«قدر مشترك وحدت ما، يگانگي نژاد، وحدت تاريخ سياسي و ادبي و اشتراك دراحساسات و آمال آينده است كه اين چند عامل، از اهم عوامل وحدت ملل بزرگ است. ازتمام عوامل، عامل كم اهميتتر، عامل سياسي و جغرافيايي است. يعني ولو اين كه يك ناحيهي جغرافيايي بزرگ مانند فلات ايران به چند قسمت سياسي تقسيم شده ]باشد[... «. «... همان وقت كه لهستان استقلال نداشت و لهستانيها تابع روس و آلمانو اتريش بودند، معهذا ملت لهستان و مليت لهستاني وجود داشت...».
«... مقصود آن كه در حقيقت ملت، غير از دولت و مليت، سواي تابعيت است.ماايرانينژادان هم يك ملت و يك مليت ايم، هرچند هراتي و كابلي تابع افغان ] ستان[ ،اصفهاني و خراساني تابع ايران، كرد عثماني تابع ترك، پارسي و بلوچ تابع انگليس، تات وتاجيك تابع روس و عجم بينالنهرين تابع عرب باشد. وحدت ايراني آن طور كه شرح دادهشد، مسلتزم آن نيست كه اين طوايف متفرق از تابعيتهاي مختلف به يك تابعيت در آيند،يا به لفظ ديگر تشكيل يك دولت بدهند. چه، وحدتي كه منظور است، علي رغم تابعيتحاصل ميباشد...».
از سوي ديگر، دكتر محمود افشار يزدي براي توجيه واژهي «ايران » در اصطلاح «پانايرانيسم»، مينويسد:اگر ادباي افغان ]ستان[ميخواهند همان طور كه وارث تاريخ سياسيو ادبي و ساير آثار باقيهي شاهنشاهي ايران باستان] كه[ افغانستان و ايران امروزي هر دوهستند، از اين كه نام «ايران » را برادر بزرگتر به ارث برده، سوء تفاهمي به تصور انحصاروراثت او در مابقيتر كه روي ندهد، به جاي اين كه اسم برادر را تغيير داده و «فارس» بخوانند، شاهنشاهي ايران قديم كه جامع هر دو مملكت است . «ايران كبير» بنامند... ما وشما در تاريخ سياسي و ادبي تا زمان انقراض سلطنت نادر شاه افشار، شريك هستيم اعم ازاين كه مردان سياسي در اين طرف جبال خراساني زيستهاند، يا آن طرف...». (پيوستشماره 9)
برداشت دكتر محمود افشار يزدي از «پان ايرانيسم»، عناصر بسيار جالبي رادربرميگيرد كه امروزه داراي كاربرد گسترده است. عناصر مزبور، عبارتند از:
نخست ـ نگرش«يك ملت ـ دو دولت»كه ابداع آن را از آن دولت جمهوري خلقچين ميدانند. دولت جمهوري خلق چين معتقد است كه مردم چين (خاك اصلي) وجزيرهي تايوان، يك ملت اند اگرچه داراي دو دولت اند و اين امر با اقرار دولت تايوان به اينامر، ميتواند با وجود استقلال جزيرهي. تايوان، از قوه به فعل درآيد.
دكتر محمود افشار يزدي، در مقالهي خود خطاب به انجمن ادبي كابل با روشني تماممينويسد: «... نبايد تصور برود كه با اين عنوان] پان ايرانيزم[ ، اين عقيده را دارم كه تمامطوايف ايرانينژاد بايد تشكيل يك وحدت سياسي، يعني يك دولت بدهند. نه، اين عقيده را در سايهي دو دولت هم ميتوان داشت...».
دوم ـاشارهي روشن به «وحدت » در قالب يك «اتحاديه» اين همان چيزي استكه امروز در اروپا محقق شده. در اين زمينه وي با صراحت كامل مينويسد:«... وحدت ما،يگانگي نژاد، وحدت تاريخ سياسي و ادبي و اشتراك در احساسات و آمال آينده است. اينچند عامل مهم، از اهم عوامل وحدت ملل بزرگ است. از تمام عوامل، عامل كم اهميتتر،عامل سياسي و جغرافيايي است. يعني ولو اين كه يك ناحيهي جغرافيايي بزرگ مانند فلاتايران به چند قسمت سياسي تقسيم شده ] باشد[... وحدت ايراني، آن طور كه شرح داده شد، مستلزم آن نيست كه اين طوايف متفرق از تابعيتهاي مختلف به يك تابعيت در آيند، يا به لفظ ديگر تشكيل يك دولت بدهند.چه، وحدتي كه منظوراست، علي رغم تابعيت حاصل ميباشد...».
دكتر محمود افشار يزدي در مقالهي خطاب به انجمن ادبي كابل، مسالهي پان ايرانيسمو يا وحدت ايرانيان را از جوانب گوناگون مورد بررسي ژرف قرار داده بود. به طوري كه با اتكابر نظرات او، امكان پايهگذاري يك سازمان فراگير و فرامرزي سياسي وجود داشت. اما جايشگفتي است كه چرا بنيانگذاران مكتب پان ايرانيسم، نظرات وي را نتوانستند و يانخواستند در تعليمات مكتب و در اين فرآيند در كتاب بنياد مكتب پان ايرانيسم بازتابدهند؟
سالها بعد دكتر محمود افشار يزدي، بيشتر به مفاهيم فرهنگي «پان ايرانيسم» پرداخت. وي هجده سال پس از آن كه واژهي «پان ايرانيسم » را وارد فرهنگ سياسي ايرانكرد و دوازده سال پس از آن كه انديشهي پان ايرانيسم را به صورت روشن مطرح و ارائهنمود، در مقالهاي در مجلهي آينده، نوشت :
«... پان ايرانيزم هم كه من از طرفداران جدي و مبتكر آن معرفي شدهام و حقيقت همدارد چنان كه در جاي ديگر نيز شرح دادهام، چيزي ديگري جز همين نيست. من از لفظ«پان ايرانيزم » مفهوم و مطلوب سياسي را بدان گونه كه تركان از «پان تورانيزم » يا «پان توركيزم » ميطلبند، نميخواهم. «پان ايرانيزم » در نظر من بايد «ايدهآل » يا هدفاشتراك مساعي تمام ساكنين قلمرو زبان فارسي باشد، در حفظ زبان و ادبيات مشتركباستاني و احياء آن در بخشهايي كه امروز مرده است و ايجاد انواع جديد همان ادبيات تا بهحكم تجدد و تازه شدن محكوم به زوال نگردد. من از «پان ايرانيزم » منظورم آنست كه ملل واقوامي كه به زبان فارسي سخن ميگويند يا ميگفتهاند و ساختمان بزرگ ادبيات فارسي رابه مشاركت يكديگر برپا ساخته و باز استعداد آن را دارند كه بزرگتر كنند، از هم پراكنده يانسبت به هم بيگانه نشوند «بلكه دست بدست هم داده، اين بناي بزرگ تاريخ را عظيمتر وبلندتر و زيباتر برآورند، بنايي كه يك تن از سازندگان آن، فردوسي طوسي، در هزار سالپيش درباره يكي از كاخهاي آن، شاهنامه، گفته است:
بناهاي آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب
پي افكندم از نظم كاخي بلند كه از باد و باران نيابد گزند
برين نامه بر سالها بگذرد بخواند هر آن كس كه دارد خرد
و سعدي گل كار زبردست ديگر، دربارهي گلستان ادبي كه خود به بار آورده، فرمايد:
به چه كار آيدت ز گل طبقي از گلستان من ببر ورقي
گل همين پنج روز و شش باشد وين گلستان هميشه خوش باشد
خلاصهي مقصود من از «ايدهآل پان ايرانيزم » يا پاسباني قلمرو زبان فارسي، يا هر عنوانديگري ] كه[شما ميخواهيد بگذاريد،... اين است كه كليهي مردمي كه به زبان فارسي سخنگفته يا ميگويند، به زبانها يا لهجههايي ديگر پيوستگي دارند ولي زبان كتبي يا ادبي آنهافارسي است (مانند آذربايجان كه هم اكنون به تركي صحبت مينمايند و به فارسي شعرميگويند و نگارش ميكنند) با ما گرد اين كانون بزرگ ادبي و تاريخي جمع باشيم و كسانيكه ميخواهند هر روز به عنواني ما را اخلاق ا از هم پراكنده كنند، از خود برانيم. من اگر ازكردستان يا بلوچستان اسم بردم ولي از لرستان يا مازندران و گيلان ياد نكردم با اين كه ازجهات منظوره تفاوتي ندارند، به علت اين است كه در خارج از حدود فعلي ايران، افغانستان،كردستان و بلوچستاني وجود دارد كه در قلمرو زبان ادبي فارسي داخل است.
البته استعمال كلمهي ايران در «پان ايرانيزم » به معني اعم (ايران) است مثل(فلات ايران) كه عملا و اصطلاح ا شامل ايران، افغانستان و بلوچستان ميباشد. هم چنينشاهنشاهي (ايران) در عصر غزنوي كه مسلم ا جنبهي خاص افغاني آن غلبه داشته، زيرا همشاهنشاه آن متولد افغانستان بوده و هم مركز دولت آن شهر غزنه در افغانستان و همملكالشعراي دربار، «عنصري » از اهل بلخ و هم مسلم ا بسياري از رجال سياسي و سردارانو مخصوصا سپاهيان كه به هندوستان تاخت و تاز ميكرده، به واسطهي قرب جوار از اهلافغانستان بودهاند ولي معهذا دولت او به نام شاهنشاهي ايران شناخته و ناميده شده، زيرا درآن وقت سرتاسر اين ممالك در برابر «توران » يا «هندوستان » يا «روم » يا «يونان » يا «چين » يابالاخره «عرب » امپراتوري ايران نام داشته است. چنان كه عنصري بلخي درباره سلطانمحمود غزنوي گويد:
ور از هياطله گويم عجب فرو ماني كه شاه ايران آن جا چگونه كرد سفر
هم چنانكه فارسي نيز منسوب به نام يك ايالت ايران است كه سابقا «استخر » يا«پرسپوليس » و اكنون شيراز مركز آن است و امروز اسم عمومي زبان ما شده است. همان سانكه زبان انگليسي نيز زبان مشترك انگليسها و آمريكاييان است، يا فرانسه لسان فرانسويانو بلژيكيها ميباشد. همان گونه كه لفظ انگليس در يكي از اركان مهم مشترك انگليس وآمريكا احساسات «من و ما » را در آمريكاييها تحريك نميكند، همين طور هم لفظ ايران دركلمهي «پان ايرانيزم » با مقصود كلي و عامي كه دارد نميتواند معني خاص داشته باشد.وصف «پان ايرانيزم » به عقيده نگارنده كه بكار برنده و مفسر آن شدهام، نبايد از معنايي كهبراي آن در نظر گرفته شده تجاوز كند و آن عبارت از ارادهي مشترك تزلزلناپذير همهيملل و مردمي ميباشد كه به زبان فارسي يا لهجههاي آن تكلم ميكرده يا اكنون سخنميگويند و تاريخ ادبي و هم چنين تاريخ سياسي مشتركي بوجود آورده»... اند (پيوستشماره ده).
وي در درازاي چند دهه، كوشيد تا مردمان فارسي زبان و نيز مردمي كه به يكي اززبانهاي ايراني سخن ميگويند (مانند كردي، پشتو، بلوچي و...) به گرد هم آورد. وي در اينميان، از مردم آذربايجان كه به آذري سخن ميگويند، اما زبان ادبي و نوشتاريشان فارسياست، غافل نبود.
روز هشتم خردادماه 1325، علي رضا رييس يكي از فعالان شاخهي نظامي «انجمن»،در اثر انفجار بمبي كه خود سرگرم ساختن آن بود، كشته شد. به دنبال كشته شدن رييس ودستگيري تني چند از پيشگامان انجمن، كار سازمان مزبور به توقف كشيد. چندي بعد،پيشگامان انجمن از زندان آزاد شدند. به دنبال آن و با پند گرفتن از مبارزات گذشته، در پيسازمان دادن مجدد، همراه با گزينش مشي سياسي برآمدند.
آنان كه بدون ترديد با انديشههاي دكتر محمود افشار يزدي پيرامون «پان ايرانيسم»،آشنا بودند، بدون اينكه نامي از وي به ميان آورده و تجليل لازم از او به عمل آورند، نوشتاريرا منتشر كردند كه از آن به نام «فرمان رييس»، نام برده ميشود.
«فرمان رييس » كه به دليل جواني نويسندهگان آن از نثر ناپختهاي برخوردار است، پراست از واژگان احساسي و «وصيت گونه » خطاب به آيندگان. در نوشتار مزبور كه در نيمههايسال 1326 خورشيدي تنظيم شده، در دو جا بدون هيچ گونه شرح و بسط و يا توجيه وتفسير، به واژهي «پان ايرانيزم » اشاره گرديده است. در فرمان رييس ميخوانيم.
«.. ما بنيان گزاران انجمن... به خاطر آن كه آرزو و ايدهي مشتركي را كه همگي در قلبداريم تقديم جامعهي ايراني نموده و مبناي تعليمات و فلسفه و كليهي عقايد انجمن خويشسازيم، ميگوييم «پان ايرانيزم » آن آرزوي مقدس است كه بر قلوب جملگي حكومتميكند...».
چنان كه اشاره شد، در نوشتار مزبور، در يك جاي ديگر نيز اصطلاح «پان ايرانيزم » به كارگرفته ميشود، بدون اينكه دربارهي مفهوم، بار سياسي، اجتماعي و فرهنگي آن سخن گفتهشده باشد.
روز پانزدهم شهريور ماه 1326 خورشيدي (6 سپتامبر 1947 ميلادي)، مكتب پانايرانيسم از سوي گروهي از دانشآموزان سالهاي پاياني دبيرستان و دانش جويان سالهايآغازين دانشگاه تهران بنيان گذاري شد.
سرانجام در آغازين روزهاي سال 1329 خورشيدي، كتاب بنياد مكتب پان ايرانيسم كهدر بردارندهي مانيفست و اصول عقايد سياسي، اجتماعي و فرهنگي مكتب پان ايرانيسمبود منتشر شد. اين نوشتار، فرآوردهي كوشش چند ده تن از اندامان مكتب در درازاي بيشاز سه سال تلاش پي گير بود.