خانه » تازه ها, مقالات » ناسیونالیسم ایرانی ، روان ملت ایران است و پاسدار منافع ملی ایران

ناسیونالیسم ایرانی ، روان ملت ایران است و پاسدار منافع ملی ایران

ناسیونالیسم ایرانی یا مکتب پاسداری از منافع ملی و برتر انگاشتن منافع ملی بر منافع فردی ، مکتبی است انسان‌دوست ؛ آشتی‌جو و نیک‌خواه ملت ایران و همه‌ی ملت‌های جهان .

با شگفتی بسیار در نوشتاری که از سوی رهبر جمهوری اسلامی واگویه شده بود ( روزنامه جوان ـ یکم اسفندماه ۱۲۳۹۷ ـ رویه ۱۰ ) ، از واژه‌ی « نژاد » ، هم تراز با « ناسیونالیسم » ، یاد شده بود ؟! در حالی‌که مکتب علمی ناسیونالیسم یا ملت‌گرایی ایرانی ، هیچ ارتباطی با مساله‌ی « نژاد » ندارد .

در پنجم ژانویه ۱۹۱۹ ، آنتوان درکسلر همراه تنی چند از همفکران کارگر خود ، « حزب کارگران آلمان » را بنیاد نهادند . گرچه آنان خود را باورمند به اندیشه‌ی سوسیالیسم می‌دانستند ؛ اما برای پیش‌گیری از شهرت مارکسیستی و کمونیستی ، به نام « کارگران آلمان » بسنده کردند . با عضویت آدولف هیتلر در هیات ۷ نفره‌ی رهبری حزب کارگران آلمان ، روز ۲۴ فوریه ۱۹۲۰ عنوان « سوسیالیست ‌ملی» نیز به نام حزب افزوده شد و بدین سان حزب « ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان » ( NSDAP )‌ یا ( Nationalsozialistische Deutsche Arbeiterpartei ) برپا گردید .

با دست‌یابی آدولف هیتلر به رهبری حزب در سال ۱۹۲۱ ، حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان ، رفته رفته گرایش‌های نژادی پیدا کرد و این مساله دست‌آویز شرق و غرب برای وارد کردن اتهام نژادپرستی به نهضت‌های ملی‌گرا (‌ناسیونالیست ) گردید . در حالی چنان‌که گفته شد حزب نازی آلمان ، عنوان ناسیونال‌سوسیالیست را داشت و باورمند به اندیشه‌ی سوسیالیسم و در نتیجه ، ارتباطی با اندیشه‌ی « ناسیونالیسم » نداشت .

به راستای سخن باز گردیم : حاکمان در هر جامعه ، می‌بایست که به ویژه با مکتب های سیاسی و اجتماعی ، آشنایی کامل و راستین داشته باشند تا داوری‌ها در سطح کلان ، به کج راهه نروند وبرای مثال ، ناسیونالیسم‌ایرانی را با مسایل « نژادی » در آمیخته نگردد که فرسنگ‌ها از حقیقت و واقعیت به دور است و پر از مخاطره و زیان برای بقای کشور .

خوانش از ناسیونالیسم(ملی گرایی)ایرانی از دیدگاه راست و چپ ( در طیف‌های گوناگون ) می‌تواند داوری‌ها را به بیراهه بکشاند . در این راه ، رواج سب و لعن ناسیونالیسم و حتا یاری مالی از خزانه‌ی ملت برای آسیب ‌رسانی به ناسیونالیسم ایرانی یا « روان ملت ایران » و مکتب « پاسداری از منافع ملی » ، زیان‌های بسیاری تاکنون برای کشور به بار آورده است که از مظاهر آن می‌توان از قومیت‌تراشی و قومیت‌سازی ، نفرت‌پراکنی قومی ، جداسری و تجزیه‌خواهی  و دورسازی مردم و ملت ایران از فرهنگ ، تاریخ و تمدن کشورنام برد . نتیجه‌ی این اقدام ها ، عبارتست از پراکندگی‌ملی ، از دست‌رفتن خودباوری ملی و تبدیل کشور به جولانگاه اندیشه‌های بیگانه و شکسته شدن سد پایداری‌ملی برابر تهاجم فرهنگی .

البته خود نظام هم به زیان‌های ستیز بی‌امان با ملی‌گرایی پی برده است ؛ چنان‌که چند روز پیش آقای جهانگیری با توجه به عجز دولت برابر مشکلات ، تنها راه برون‌رفت از « سختی‌های مقطع فعلی » را « ملی‌اندیشی » عنوان کردند : « ما در مقطع فعلی جز ملی اندیشیدن نباید کار دیگری کنیم. من این را به عنوان یک دولتمرد جمهوری اسلامی می‌گویم ».

از یاد نبریم که استالین نیز که گمان می‌کرد تنها راه نجات جهان و بشریت در « مارکسیسم » و در نتیجه ستیز بی‌امان با ملی‌گرایی و ملی ‌اندیشی است ، هنگامی که سربازان رایش سوم به پشت دروازه‌های مسکو رسیدند ، « ‌نبردمیهنی » اعلام کرد و با حضور میلیونی روسیان در جبهه‌ها ، توانست در جنگ پیروز گردد .

به گفته‌ی رودکی سمرقندی : « زمانه [ تاریخ ] را چو نیک بنگری ، همه پند است » .

هشتم اسفندماه ۱۳۹۷ ـ هوشنگ طالع

    

نظرات