خانه » تازه ها, مقالات » ایران یعنی تجلی « ناسیونالیسم ایرانی »

ایران یعنی تجلی « ناسیونالیسم ایرانی »

هوشنگ طالع

 

در رویه ۱۰ روزنامه جوان ( چهارشنبه یکم اسفند ۱۳۹۷ ) ، مقاله ای از آقای حسن انصاری ( پژوهشگر ارشد علم کلام اسلامی ) با سرخط « ایران نیازی به ناسیونالیسم  ندارد » ، به چاپ رسیده است . با خواندن این مقاله ، دریغم آمد ، اگر چه به کوتاهی و فشرده  ، رونگری در قالب پاسخ نداشته باشم .

پالیمرو تولیاتی رهبر حزب کمونیست ایتالیا ( ۱۸۶۴ ـ ۱۹۲۷ ) بود که در آن دوران پس از حزب کمونیست اتحاد شوروی ، بزرگ‌ترین و گسترده ترین حزب کمونیست جهان به شما می‌رفت . از وی واگویه ( نقل قول ) شده است  که در بستر مرگ گفته بود که در همه‌ی این سالیان من شاهد آن بودم که ناسیونالیسم در بطن کمونیسم به حیات خود ادامه می‌داد . اکنون آقای حسن انصاری و حسن انصاری‌ها نیز مانند پالیمرو تولیاتی شاهد آن هستند که ناسیونالیسم ایران ، پویا و سرشار در بطن جمهوری اسلامی ، نه تنها به حیات خود ادامه می‌دهد ؛ بلکه هر روز بر گستره‌ی آن افزوده می گردد .

نویسنده در گذر هفت دهه مبارزه‌ی سیاسی ـ اجتماعی گواه آنم که هرگز ناسیونالیسم ایرانی این گونه سرزنده و شاداب در درون

و پر پژواک و پرهواخواه در بیرون مرزها نبوده است .

آقای حسن انصاری با برداشت درست از « ناسیونالیسم ایرانی » ، به درستی بر این باور است که : « ایران ، تنها یک هویت سیاسی در مفهوم جغرافیای سیاسی نیست . ایران ، یک هویت تاریخی ، فرهنگی و تمدنی است . عناصر سازنده‌ای دارد [ ناسیونالیسم ایرانی ] که با وجود تغییرات تاریخی ، هسته‌ی اصلی و بنیادی شکل‌دهنده‌ی مفهوم آن دست‌کم ۲۵۰۰ [ کمابیش ۱۳ هزارسال ] است ، تداوم دارد . جغرافیای سیاسی آن دستخوش تغییر شده ؛ اما ایران به مثابه مفهوم تمدنی ، عناصر اصلی آن تغییری نکرده است [ که نشان ] نوعی استمرار در عین تحول است  » .

ایشان می افزایند : « ایران ، اندیشه ، فرهنگ و تمدن ایرانی ، مهم‌ترین عناصر اصلی‌اش ، قرن‌ها بل چند هزار سال است که با وجود همه‌ی تحولات و همه‌ی ظهورات مختلف تاریخی ، هم‌چنان باقی است  » .

ملت ایران  ، در درازای تاریخ چندین و چند هزارساله ، بارها در اثر یورش و اشغال نظامی  وحدت سرزمینی خود را از دست داده است ؛ اما با توجه به تاریخ ، فرهنگ و تمدن مشترک یا زیربنای اصلی ناسیونالیسم ایرانی دو باره وحدت خود را باز یافته است ؛ اگرچه دوران فترت ۸۳۳ سال از فروپاشی نخستین دین‌ ـ دولت زرتشتی درسال ۱۴۳۸ پیش از میلاد  تا برآمدن مادها در سال ۶۰۵ پیش از میلاد و یا ۸۵۰ سال از فروپاشی دومین دین ـ دولت ساسانی در سال ۳۰ خورشیدی تا برآمدن صفویان در سال ۸۳۰ خورشیدی ، به درازا کشیده باشد .

تظاهر ناسیونالیسم‌ ایرانی در دوران فترت و تجزیه « پان‌ایرانیسم » یا خواست وحدت‌خواه ملت و مردم ایران است . پان‌ایرانیسم بر خلاف مکتب‌های ساختگی که پیشوند « پان» را با خود دارند ، یک واقعیت عینی است ، در حالی‌که مکاتب دیگر ، ذهنی هستند یعنی در دنیای واقع وجو ندارند ؛ بلکه زاییده‌ی ذهن سازندگان آن هستند . در بهترین حالت یک آرمان‌شهرِذهنی اند .

به راستای سخن باز گردیم : آقای حسن انصاری، با وجودی که غرقه در دریای ناسیونلیسم ایرانی است ؛ اما به دلیل جایگاه و آبشخور خود ، باید ناسیونالیسم ایرانی را نادیده انگارد که البته از راه استدلال و بحث و پژوهش علمی امکان پذیر نیست ؛ از این رو ، بدون دست یازیدن به استدلال ، می‌نویسند : « … ناسیونالیسم در همه‌ی اشکال آن ، از فقر فهم تاریخی رنج می‌برد ؛ گرچه خود یک « مذهب تاریخی » است ، بریده از تاریخ و تحولات تاریخی است » . ایشان می‌افزایند : مقصود من از ایران ، به مثابه مفهوم تمدنی ، برداشت‌های سطحی و عقیم ناسیونالیستی نیست  . چنین برداشت‌هایی اصلا خود ناقض مفهوم ثابت و در عین حال متحولی است که از ایران فرهنگی و تمدنی سراغ داریم و باید سراغ داشته باشیم ، ایران نیازمند ناسیونالیسم نیست » .

از پژوهش‌گر ارشد علم کلام اسلامی ، انتظار می رفت که با جنگ افزار « استدلال » وارد میدان می‌شدند و با روشن‌گری و نشان‌دادن نقطه‌های ضعف « ناسیونالیسم ایرانی » ، به پیروزی دست می‌یافتند و نه با گفتن : « ایران نیازمند ناسیونالیسم

نیست » .

شاید آقای حسن انصاری با برداشت غلط از سخن مولانا جلال‌الدین بلخی ، به راستی بر این باور اند که : « پای استدلالیون چوبین بود » . در این صورت ، خود را نیازمند استدلال نمی‌دانند و به خود حق می‌دهند که آسمان را به ریسمان و ریسمان را به آسمان ببافند . آقای پژوهش گر ارشد علم کلام اسلامی ، براین باورند  که بدون بن‌نبشت ( سند و مدرک ) ، تنها با کاربرد واژگانی مانند « سطحی » ، « عقیم » و نسبت دادن آن به ناسیونالیسم‌ایرانی ، سروته مقاله خواسته شده را به پایان برند تا « به زیور طبع آراسته گردد . نه آقای کارشناس ارشد علم کلام اسلامی : … صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی » .

 

نظرات