خانه » تازه ها, مقالات » پیامدهای فدرالیسم قومی در ایران (قسمت پنجم)

پیامدهای فدرالیسم قومی در ایران
زبان فارسی و فدرالیست های قومگرا

۱۹ امرداد ۱۳۹۷

قسمت پنجم

نویسنده:امین کریمی

قومگرایانِ و تجزیه طلبان، رسمی بودن زبان فارسی را نشانه‌ای از ستم فارسها! بر دیگر اقوام به شمار می آورند که این سخن با واقعیت همخوانی ندارد. آنان این امر را زمینه ی نابودی زبان و هویت خود دانسته و آن را تعبیر به آسیمیله نمودن اقوام ایرانی می کنند. اگر بتوان وجود حکومت ساسانیان را نشانه‌ای از تسلط قوم پارس بر دیگر ایرانیان به شمار آورد، از زمان چیرگی نظامی مسلمانان حجاز بر ایران و تا پایان سلسله‌ قاجار، کدامین حکومت توانسته است تسلط تمام عیار قومی که وابستگی تام به پارس های باستان را داشته باشد پیدا کند؟ پس از حمله و سلطه اعراب حجاز بر ایران، نخستین حکومتی که توانست فرمانروایی خود را بر کل ایران گسترش دهد، سلجوقیان ترک‌تبار بودند. آیا پس از روی کار آمدن سلجوقیان در سال ۴۳۱ هجری و تا نه سده‌ پس از آن، به غیر از ترک‌ها و ترکمن‌ها و مغول‌ها، -به جز دوره‌ کوتاه زندیه- قوم یا ایل دیگری بر ایران فرمان راند؟ آیا حکومت پهلوی سیادت فارس‌ها را بر تمامی امور مملکتی در پی داشت؟ مگر نه این است که بیشتر دولتمردان رضا شاه از میان خاندان قاجار برگزیده شدند؟ اگر اینگونه است، چرا اسدالله علم عرب تبار را نزدیکترین شخص به محمدرضا شاه می بینیم؟ آیا به زعم ایشان، فاشیسم نژادی فارس گرا در ایران برمی‌تابد که رهبر نظام جمهوری اسلامی یک آذری باشد و یا این تعداد نمایندگان ترک، کرد، عرب و بلوچ به مجلس شورای اسلامی راه یابند؟

چگونه است که زبان فارسی باز با قدرت به حیات خویش ادامه داد و این میراث، امروز به ما رسید؟ چگونه است که در درازای نُهصد سال، زبان درباریان ترک‌تبار ایران، فارسی است و چگونه است ملتی با این همه آمیختگی های رنگارنگ با زبان ها و گویش های گوناگون و بدون داشتن آموزش همگانی تا ۸۰ سال پیش و همه گیری بی سوادی تا سالهایی نه چندان دور، در گذر سده ها، زبان فارسی را چون میراثی گرانمایه و یگانه حفظ کرده است؟ آیا این حقیقت که تا پایان قرن ۱۶ میلادی، زبان ادبی دربار و دیوان عثمانی و زبان رسمی هندوستان تا اواخر قرن ۱۹ فارسی بوده است باز نشانی بر توطئه و ستم فارسهاست؟ باید دانست که زبان فارسی نه در فارس بلکه در خوارزم و خراسان و سیستان و با یاری پادشاهان ترک تقویت گردید و همه گیر شد. زبان فارسی میراث مشترک و بخشی از فرهنگ غنی ایرانیان است که به دست همه ی ایرانیان حفظ شده است و با خواست همه ی آنان به عنوان زبان ملی و مشترک در درازای قرون برگزیده شده است. این زبان، زبان ارتباط ایرانیان است و تنها با این زبان است که ایرانیان می توانند با یکدیگر مرتبط شوند و تماس برقرار کنند. برای این انتخاب وارون ادعای کینه توزان هیچ جبری در کار نبوده است و فرهنگ ایرانی با این زبان خود را به جهانیان شناسانده است.

باید دانست اگر زنده ماندن زبان ها از دیرباز تا به امروز به پدیده آموزش همگانی در مدارس ربطی داشته باشد بدین دلیل که آموزش همگانی در ایران سابقه ای نزدیک یه یکصد سال را دارا می باشد، بنابراین اکنون باید همه زبان هایی که در ایران متکلم دارند نابود شده باشند. اصولا هدف از آموزش همگانی حفظ زبان و هویتی خاص نیست بلکه ارتقای سطح دانش و آموزش علوم مختلف و حرکت در مسیر پیشرفت یک ملت و کشور می باشد. در این مسیر انتخاب زبان فارسی به عنوان زبان آموزش و ملی نه به دلیل برتری آن بلکه به دلیل مشترک بودنش در میان ایرانیان بوده است؛ همچنین فارسی زبان ادب و اندیشه ملت ایران می باشد. مسلما اگر امروز زبان مشترک ایرانیان کردی و یا آذری یا … می بود بدون تردید زبان آموزش و ملی یکی از آنها می شد. در کل امروزه اقوام ایرانی در هر کجا که باشند آزادانه به زبان خود تکلم می کنند، لباس محلی خود را بر تن کرده و به زبان و گویش خود رسانه داشته و کتاب و روزنامه منتشر می کنند. تدریس ادبیات محلی به صورت واحد های اختیاری و یا از طریق آموزشکده های غیر دولتی نیز می تواند کمک به کسانی باشد که دوست دارند دستور زبان مادری و یا پدری خود را بیاموزند( به دلیل ازدواج های گسترده در میان اقوام ایرانی جمعیت کثیری از ایرانیان دارای زبان ها یا گویشهای محلی مادری و پدری جداگانه هستند. این امر یکی از مسائلی می باشد که قومگرایان و تجزیه طلب ها سعی بر سرپوش گذاشتن بر روی آن دارند.) البته فرصتی برای همه ی ایرانیان می باشد تا بتوانند با یادگیری زبان و گویش اقوام ایرانی از این رنگین کمان دل انگیز بهره های بسیار ببرند.

نظرات