خانه » تازه ها, مقالات » پیامدهای فدرالیسم قومی در ایران (قسمت دوم)

پیامدهای فدرالیسم قومی در ایران

۸ امرداد ۱۳۹۷

چرا فدرالیسم؟

قسمت دوم

نویسنده:امین کریمی

دلیل چند کشور یا ایالت برای تشکیل دولت فدرال چه می‌تواند باشد؟ در جغرافیای سیاسی و در تعریف کلاسیک قدرت، یکی از اصول نخستین پیشرفت هر کشور و ملتی در تمامی زمینه ها، جمعیت و مساحت آن کشور معرفی شده است. یعنی هر اندازه جمعیت و مساحت بیشتری داشته باشد، توان بالقوه‌ بیشتری برای پیشرفت دارد. یکی از اصلی‌ترین دلایل ایجاد یک اتحاد فدرال و حتا کنفدراسیون ها بر همین نکته استوار است. درنگ در این نکته باعث می‌شود که از فلسفه‌ تشکیل اتحادیه‌ اروپا آگاهی بیشتری داشته باشیم. چون یک اروپای واحد با مساحت و جمعیت بیشتر؛ در معادلات نظامی، سیاسی و اقتصادی بین المللی تاثیر گذاری بیشتری داشت. فروریختن دیوار برلین و یکپارچگی دوباره آلمان و همچنین رهایی اروپای شرقی از بند و زنجیر کمونیسم پس از فروپاشی شوروی، ایجاد اتحادیه‌ اروپا را بیش از پیش الزامی کرد. خواست اروپاییان؛ پیدا کردن هویتی جدید، جدا از سیطره‌ آمریکا بود. خواست آنها؛ ایجاد یک ابرقدرت همپای آمریکا بود و چاره را در اتحاد با یکدیگر یافتند. ریشه‌های ایجاد آلمان متحد در سال ۱۸۷۵ علاوه بر خواست تاریخی ملت آلمان برای یکی شدن، همین امر است. اتحاد اولیه‌ سیزده ایالت آمریکا در سال ۱۷۷۶ برای بیرون راندن استعمار انگلیس نیز بر همین اصل بوده است. نتیجه ی موفقیت آمیز این اتحاد، به مرور زمان باعث پیوستن دیگر ایالت‌ها به آن گردید تا آمریکای فدرال نوین پایه بگیرد.

بنابراین هنگامی که چند ایالت یا کشور به این نتیجه می‌رسند که با اتحاد، می‌توانند بهتر در مسیر پیشرفت قرار گیرند، تشکیل یک دولت فدرال می‌دهند؛ نه اینکه یک سرزمین همیشه یکپارچه را با دست خود از طریق ایجاد فدرالیسمی وارونه. آن هم بر پایه واحدهای قومی به سوی تجزیه سوق دهیم. زمانی می‌توان از ایجاد یک فدرال ایرانی سخن به میان آورد که یک ایران با حکومت ملی، دموکراتیک و نیرومند وجود داشته باشد که هر فردش بدون تبعیض با هر گرایش سیاسی و فکری، دین و جنسیت دارای حق شهروندی یکسان باشد. آن زمان بر اساس گستره‌ فرهنگی ایرانِ بزرگ می‌توان از به هم پیوستن سرزمینهای جدا شده از پیکره‌ ایران که دارای ساختار سیاسی جداگانه شده‌اند، تشکیل یک دولت فدرال داد.

باید دانست در فدرالیسم واحدهای تشکیل دهنده دولت فدرال دارای حقوق خودگردانی و خودمختاری هستند. (۳)

بدیهی است زمانی ‌که چند ایالت یا کشور، تشکیل یک فدرال می دهند، حق خودگردانی و خودمختاری خویش را نگاه می‌دارند اما نسبت به دولت فدرال احساس تعلق دارند و آن را از خویش می دانند. پرپیداست از آنجاییکه تمامی واحدها با اراده و خواست خود این اتحاد را تشکیل داده‌اند و به این اتحاد نیازمند بوده اند تلاش می کنند تا به بهترین شیوه در حفظ و ماندگاری این یکی شدن کوشا باشند چراکه نیرومندی آنها را تضمین می نماید.

«خودگردانی، حق تصمیم‌گیری برای اداره‌ امور داخلی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یک منطقه، سرزمین یا گروه قومی در درون یک کشور است؛ خودگردانی در نهایت به خود مختاری کامل می رسد. خودمختاری حق تشکیل دولت ملی برای گروههای قومی و ملی ‌ای است که از دولتهای چندین ملیتی و از امپراتوری‌ها جدا می‌ شوند.»(۴)

اما زمانی‌که یک کشور یکپارچه بر اساس گفتمان قومگرایانه، حق خودگردانی به یک منطقه داده است یا به فدرالیسم قومی تن دهد؛ آن منطقه‌ قومیِ خودگردان یا واحدهای سیاسی فدرال قومی، به مرور زمان در جهت خودمختاری کامل حرکت کرده و به آن دست می ‌یابند. این روند با تشکیل دولت ملی آغاز می‌ شود، سپس از طریق جنگ با دولت مرکزی و یا دولت فدرال ادامه می ‌یابد و در نهایت با کشتارهای قومی و مذهبی در جهت یکسان سازی و نیز دخالت. بیگانگان به پایان می رسد. فرجام خونبار و تجزیه کشور یوگوسلاوی مثال روشنی برای تبعات پیاده کردن فدرالیسم قومی می باشد. (نمونه های ایالت باسک و اقلیم کردستان برای سرزمین های خودمختاری که خواهان استقلال کامل و حرکت در این مسیر می باشند می تواند بسیار روشنگر باشد)

بی‌ دلیل نیست که همه‌ قوم‌گرایان، خود را ملتی جداگانه در ایران معرفی می‌کنند و بر این تاکید دارند که ایران کشوری کثیرالمله می باشد، چون زمانی که بحث ملت در میان باشد آن ملت باید دارای دولتی مستقل و البته سرزمینی مشخص نیز باشد پس ملت سازان قومگرا با این ترفند می ‌توانند مسیر جداسازی و استقلال را تا پایان به پیش ببرند. در نتیجه باید دانست آن حزب و یا فرد قومگرا که به جای نام بردن از ملت ایران، از اقوام ایرانی به عنوان ملتی جداگانه یاد می کند و فدرالیسم قومی را مبلغ می باشد، در واقع تجزیه‌ طلبی است که پشت ظاهر دلفریب فدرالیسم سودای رسیدن به قدرت را دارد.

با نگریستن به کشورهای فدرالِ دموکرات و پیشرفته مانند آلمان و آمریکا، می ‌بینیم که همه‌ واحدها، خود را جزیی از ملت آلمان یا آمریکا می‌دانند؛ پس فدرالیسم نه تنها نافی ملت یکپارچه نمی ‌باشد، بلکه به بهترین وجهی در تقویت بنیادهای ملی می‌کوشد، زیرا خاستگاه ایجاد آن، به هم پیوستن بوده است و نه از هم گسستن.

(۳)دانشنامه سیاسی، رویه ۲

‫(۴)همان، رویه ۱۴۸ و ۱۴۹

ادامه دارد…

نظرات