خیال خام داود اوغلو و امپراتوری نوعثمانی
۸ اسفند ۱۳۹۵
نویسنده: سعید جلیلیان
سیاست خارجی و ژئوپلیتیک حزب عدالت و توسعه ترکیه، حزب حاکم در این کشور برای سالها تحت عنوان عمق راهبردی شناخته میشود. احمد داود اوغلو وزیر امور خارجه و نخستوزیر سابق ترکیه تئوریسین و نظریهپرداز سیاست عمق راهبردی بوده و دیدگاه خود را در خصوص موقعیت ترکیه در جهان در کتابی به همین نام بیان نموده است.
در این کتاب داود اوغلو از منظر یک سیاستمدار ترکِ نوعثمانی به مسائل پیرامون ترکیه و آرزوهای خود برای آینده این کشور پرداخته و ابایی از بیان آرزوهای نوعثمانی و احیای امپراتوری عثمانی ندارد. او صراحتاً سیاستهای ضد امپراتوری در اوایل تأسیس جمهوری ترکیه را تقبیح کرده و آنها را مقتضیات آن سالها در ایجاد دولت ملت ترکیه میداند که امروزه با توجه به دیدگاه او نسبت به موقعیت ترکیه باید ترک شده و ادبیات احیا جایگزین آن شود. داود اوغلو سیاستهای دولت ترکیه در دنیای جدید و مناسبات آن برای احیاء امپراتوری عثمانی را تحت عنوان عمق راهبردی تئوریزه نموده است.
این نوشتار قصد آن ندارد که به جزییات کتاب، عمق راهبردی و دلایل شکست سیاست عمق راهبردی حزب عدالت و توسعه بپردازد بلکه سعی میشود با تمرکز بر قسمتی از دیدگاههای پایهای این سیاستمدار ترک و نگاه او به جغرافیای آناتولی و موازنه قوا در آن، اشتباه او در برداشت از موقعیت تاریخی ایران و نحوه شکلگیری امپراتوری عثمانی در آناتولی که وی از نگاه یک نو عثمانی به آن پرداخته، بیان و به دلایل شکست امپراتوری عثمانی و همچنین سیاست عمق راهبردی داود اوغلو با استفاده از مفاهیم موردقبول وی در کتاب بپردازد.
داود اوغلو در کتاب عمق راهبردی به تاریخچه موازنه قوا در آناتولی پرداخته و محورهایی همچون ساسانی – بیزانس و سلجوقی- بیزانس و صفوی- عثمانی را بهعنوان محورهای موازنه شناسایی میکند. او در توضیح موقعیت امپراتوری عثمانی این دولت را از طرفی و در نگاه به غرب در ادامه ایران و دولت هخامنشی و آونگ داریوش میشناسد و از طرف دیگر و در نگاه به شرق در ادامه یونان-بیزانس و آونگ اسکندر میداند. داود اوغلو در بررسی تاریخچه ورود ترکان سلجوقی ایشان را نماینده فرهنگ متحرک توران در گذار از صافی فرهنگ ساکن و ایستای ایرانی میداند که توانستند با اخذ مبانی فرهنگ ایرانی در آناتولی مستقرشده و بهزعم ایشان دولتی تورانی تشکیل دهند.
نقد ما به ایشان از همین نقطه آغاز میشود. اولاً ارجاع دادن حکومت سلجوقی به تورانیان یک خلط آشکار تاریخی است و دوم اینکه تورانیان ترک نبودند تا بشود با تأکید بر دینامیسم فرهنگی آنها حکومتی برای آنها دستوپا کرد. تاریخ تشکیل دولت سلجوقی در آناتولی و دشت قونیه هم این امر را اثبات میکند. دولت سلجوقی در آناتولی که بهعنوان سلجوقیان روم شناخته میشوند پس از نبرد ملازگرد و شکست سپاه بیزانس با ورود به منطقه آشنا به فرهنگ ایرانی آناتولی نه تنها تحت تأثیر فرهنگ ایستا و مستقر ایران استقرار یافت که ماهیتاً دولتی ایرانی محسوب شده و چنانچه بخواهیم از اصطلاحات ایشان استفاده کنیم این دولت مستقر در قونیه در ادامه موازنه ایران- روم و در امتداد آونگ داریوش قرار میگیرد.
فرمانروایان و پادشاهان این سلسله ماهیتاً ایرانی همه نامهای شاهان اسطورهای ایران را دارند. کیقبادها و کیخسروها در زمان فترت شرق ایران در هجوم مغول قونیه را تبدیل به پایتخت ایران نموده و شرایطی ایجاد میکنند که دانشمندان و ادبای ایران در این شهر به بسط اندیشه و فرهنگ میپردازند و شرارههای جاوید فرهنگ مستقر ایرانی جهان را از قونیه روشنایی میبخشد. مولانا در چنین فضایی میدرخشد و جهان را درخشان میکند.
با ظهور خاندان عثمانی هم تغییری در این جهانبینی اتفاق نمیافتد و سلاطین اولیه عثمانی در جاذبه فرهنگ و نگاه ایران به مسائل نگریسته و تشکیل امپراتوری بر مبنای ساختار حاکمیت شاهنشاهی در ایران و تجربه حکمرانی سلجوقیان که با تکیه بر سنت سامانی توانست پایههای یک دولت مستقر را پی افکند رخ میدهد زبان فارسی هم همچنان زبان دربار و حکومت است. اما روند اتفاقات مسیر حرکت سلسله عثمانی را تغییر میدهد دو اتفاق در این زمینه بسیار تأثیر گذار است. اولی فتح قسطنطنیه به دست سلطان محمد فاتح و دومی بافاصله کم تشکیل سلسله صفوی در ایران و تشکیل دوباره شاهنشاهی ایران.
اتفاق اول عثمانی و سلاطین آن را میراث دار امپراتوری بیزانس میکند و دومی سایه سلسلهای کاریزما و قدرتمند را در شرق بر سر عثمانی و سلاطین آن میاندازد. سلسلهای که توانسته ایران را متحد کند و میراث دار اندیشه ایرانشهری گردد. شاهان صفوی خود را جانشینان جمشید و کی میدانند و در سرزمین آنها حکومت میکنند. ایران مرکزی در اختیار شاهان صفوی است و جغرافیای تحت حاکمیتشان ادعای آنها را تأیید و پشتیبانی میکند. سلاطین عثمانی که طبیعتاً جانشین شاهان سلجوقی در آناتولی بوده و وارث قسمتی از تمدن ایرانی هستند و در بیرون راندن یونانیان و شکست بیزانس خود را ادامه داریوش و کسری میدانستند و به تعبیر داود اوغلو آونگ داریوش به سمت غرب با محوریت آناتولی بودند، در مواجهه باقدرت جدید در شرق که آنها را حاکمان روم دانسته وبا توجه به سنت، بهدرستی موازنه قدرت را بر محوریت ایران- روم میفهمد چارهای جز پذیرفتن نقشی که جغرافیا به آنها تحمیل کرده ندارند. عثمانی در تقابل با ایران تبدیل به روم میشود.
نام سلاطین این دوره نیز طنز تاریخ را به ما یادآور میشود. سلاطین مقتدر این دوره عثمانی که اوج ضدیت آن با ایران است سلیم و سلیمان هستند. هر دو میتوانند از مشتقات سلم باشند. نبرد قدیمی و اسطورهای همچنان ادامه دارد. فرزندان تور که نمایندگان فرهنگ متحرک آریایی هستند با گذار از فرهنگ مستقر فرزندان ایرج دولت فرزندان سلم را شکست سنگین میدهند و در تقابل با ایران رومی میشوند.
اما این رومی شدن کامل اتفاق نمیافتد و روم بیزانس آنها را پس میزند عثمانی هیچگاه نتوانست در بالکان جای پای محکمی پیدا کند بالکان در جاذبه فرهنگ یونان و اسلاو باقی ماند . عثمانی علیرغم ۷۰۰ سال حکومت در آناتولی توان اینکه بتواند موازنه قدرت قدیمی میان ایران و روم را در منطقه شکننده میان دو قدرت شامل آناتولی غربی و سواحل شرقی مدیترانه با یک پیروزی قاطع به نفع یکی از طرفین تمام کند ندارد. خودش هم توان تبدیلشدن به رکنی جدید در موازنه و رقابت قدیمی را ندارد. نیرویی مهیب است که دیر یا زود مستهلک شده و از بین میرود. داود اوغلو این واقعیت را درک کرده است به همین دلیل عثمانی را هم آونگ اسکندر به سمت شرق میداند و هم آونگ داریوش به سمت غرب، اینکه عثمانی نمیتواند وارث یکی از این طرفین موازنه قرار گیرد، دلیل اصلی شکست محتوم آن است.
نظرات