خانه » تازه ها, گزارش » صفر عبدالله، دانشمند و ایران‌شناس تاجیک: «زبان ما فارسی است؛ در ازبکستان تنها در خانه‌ها می‌توان به فارسی سخن گفت»

صفر عبدالله، دانشمند و ایران‌شناس تاجیک: «زبان ما فارسی است؛ در ازبکستان تنها در خانه‌ها می‌توان به فارسی سخن گفت»
۳, بهمن , ۱۳۹۵

 

 

نشست-1
صفر عبدالله، دانشمند و ایران‌شناس تاجیک در نشست «زبان فارسی در آسیای میانه» :«زبان ما فارسی است و یکی است وتا باد چنین باد/ در ازبکستان (سمرقند و بخارا) تنها در خانه‌ها می‌توان به فارسی سخن گفت!»

به گزارش سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست نشست «زبان فارسی در آسیای میانه» روز شنبه دوم بهمن‌ماه با حضور استادان و ایران‌شناسانی از ایران، تاجیکستان، افغانستان و پاکستان در سرای اهل قلم برگزار شد. در این نشست استادانی چون علی‌اشرف مجتهد شبستری، اصغر دادبه، عبدالنبی ستارزاده، صفر عبدالله، مهدی نوریان و استادان و فارسی دانانی از ایران، پاکستان، تاجیکستان و افغانستان برگزار گردید.

نشست ۱

دکتر صفر عبدالله در این نشست سخنرانی مهمی پیرامون تاریخچه و وضعیت موجود زبان فارسی ایراد کردند؛ متن این سخنان که توسط سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست به شکل مکتوب درآمده، در دسترس علاقمندان قرار می‌گیرد:

دکتر صفر عبدالله: پیش از همه از جناب آقای مجتهد شبستری سپاسگزارم، که ایشان سالها برای دوباره پیوستن یک ملت واحد که سال‌ها پیش جدا شدند، تلاش‌ها کردند و کارهای بسیار خوبی را در تاجیکستان انجام دادند، و ایشان در تاجیکستان به عنوان سفیر کبیر معروف هستند، امروز دیدم که موضوع، زبان فارسی در آسیای میانه است، خب همه میدانید که زبان فارسی تعریف بسیار طولانی دارد، از زمان کورش و داریوش بخش‌های مهمی از آسیای میانه از جمله سغد بخشی از ایران بود و شما اگر کتیبه‌های داریوش را خوانده باشید حتی در کتاب شهرستان‌های ایرانشهر که به زبان پهلوی است، دومین کشوری که از آن یاد می‌شود سغد بود یعنی سمرقند و بخارا، و بعد از دوره اسلامی هم خاستگاه زبان نوی فارسی زبان به اصطلاح فارسی جدید، آنجا بود، در آن سوی مرزها و در ورارودان در خراسان بزرگ. خب در میان دانشمندان ایرانی و انیرانی در این موضوع تردیدی نیست و شما می‌دانید از آن روزگاران که ایرانیان اسلام پذیرفتند از همان اول ایرانیان حساب خود را با اسلام روشن کردند و با عرب هم روشن کردند. خوشبختانه با آن فرهنگ و تمدن بزرگی که ایرانیان در گذشته داشتند هرچند تلاش‌هایی شد، ایرانیان عرب نشدند و ایرانیان ایرانی ماندند و از عجمی بودن- به تعبیر زیبای استاد اسلامی ندوشن- تلاش کردند که دوباره ایران شوند. بعد از آنکه یعقوب لیث صفاری مداحان را گفت که «آنچه من نمی‌فهمم، چرا باید گفت» و قصیده سرایان شروع کردند به گفتن قصیده‌ها به زبان فارسی، بعداً دوره بسیار مهم که دوره طلایی فرهنگ و تمدن ایرانی بوده که پایتختش بخارا بود دوره سامانیان است که یک دوره عجیبی است در فرهنگ ما و در تمدن ما که نظیر ندارد. هرچند من آخر سامانیان را مثل آخر ساسانیان چندان دوست ندارم، ولی آن طلوع فرهنگی و میراث بزرگی که از آن زمان برای ما به جا ماند، گواه این است که دوره بسیار بزرگی را فرهنگ و تمدن ما پشست سر کرد و به قول استاد محمد تقی بهار، شعر ایران در آن روزگار شعر ملت فاتح بود. وقتی رودکی سمرقندی می‌گوید: «شادزی با سیه چشمان، شاد/ که جهان نیست جز فسانه و باد»، این شعر ملت فاتح است. ملت فاتح می‌توانست کتابی مثل شاهنامه را بیافریند. خب شاهنامه را هم سامانیان سفارش کردند قبل از فردوسی و ابومنصور دقیقی. فردوسی ابومنصور را در خواب می‌بیند و از خواب برمی‌خیزد [و به یاد می‌آورد] که ابومنصور جام کاووس‌کی داشته که این جام به او داده و شروع می‌کند به ادامه نظم شاهنامه که این [شاهنامه] گذرنامه واقعی همه ایرانیان است. خب بعداً زبان فارسی از آنجا به آذربایجان و جنوب ایران منتشر می‌شود و می‌دانید از نقل ناصرخسرو قبادیانی که: «در تبریز قطران نام شاعری را دیدم که شعر نیکو می‌گفت ولی فارسی نیکو نمی‌دانست، دیوان منجیک و دیوان دقیقی پیش من آورد و آنچه که می‌خواست من بر او شرح دادم.» خب در اینجا هنوز [در آذربایجان] به زبان پهلوی صحبت می‌کردند.

نشست شاخص

این زبان فارسی به این شرحی که دادیم از آن سوی مرزها و آسیای میانه و خراسان بزرگ و بعضی کشورهای دیگر که زبان فارسی بعدها در آنجا انتشار یافت، گسترش یافت. و شما اگر امروز هم به قفقاز یا آسیای میانه بروید در بسیاری از شهرهای تاریخی در و دیوار شهرها به زبان فارسی با شما صحبت می‌کنند. چند سال پیش یک آخوند که از تاجیک‌های قزاقستان بود به من تلفن کرد که یک مفتی به من سفارش کرده که یک چیزی از شهر “طراز” پیدا کردیم نمی‌توانیم نوشته‌اش را بخوانیم. آورد، دیدم یک بیت از فردوسی است به شکل دیوارنگاره با خط بسیار زیبا.

شما اگر همین امروز هم بروید به بسیاری از شهرها مثل گیوه، فرغانه، تاشکند، حالا بخارا و سمرقند را نمی‌گویم که مردم هنوز در داخل خانه به زبان فارسی صحبت می‌کنند، هرچند زبان رسمی نیست، [زبان فارسی زنده است].

شما میدانید از قرن ۱۶ روس و انگلیس به کشورگشایی شروع کردند و آهسته آهسته این کشورگشایی‌ها موجب شد که جغرافیای زبان فارسی محدود شود، شما می‌دانید که تا آمدن انگلیس‌ها در تمام شبه قاره زبانی که مردم با آن آفریدگاری [آثار ادبی خلق می‌کردند] می‌کردند، صحبت می‌کردند و معاشرت بین اقوام همه فارسی بود. در قفقاز و در آسیای مرکزی، تا زمان آمدن روس‌ها زبان فرهنگ و تمدن، زبان فارسی بود به حدی که استاد صدر ضیا می‌فرماید: از دشت‌ها به بخارا جاهل می‌آمدند و از بخارا به دشت‌ها عاقل باز می‌گشتند.

واقعیت این است که زبان فارسی تأثیر عمیقی که در منطقه داشته، هنوز پابرجاست. از یک سو در زبان اقوام فراوانی که در کشور‌های منطقه زندگی می‌کنند، واژه‌های بسیاری از فارسی اقتباس شده است و واژه‌های فرهنگی از زبان فارسی اقتباس شده است. البته من می‌توانم از چند زبان برایتان مثال بیاورم حتی می‌توانیم بگوییم ادبیات کتبی اقوام ترک‌زبان آسیای میانه ریشه در ادبیات فارسی دارد حتی بیت‌هایی مثل: «ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌رود» ترجمه شده و به نام خودشان زده شده: «ای ساربان آهسته یور/…» و مثال‌های دیگر

اما آهسته آهسته از قرن ۱۶ میلادی به بعد به دلیل جنگ‌هایی که بین صفویان و شیبانیان ازبک اتفاق افتاد، ایران‌زمین متأسفانه (هر وقت یادم می‌آید دلم خون می‌شود) پاره پاره شد. ایران تقسیم شد. و آهسته آهسته بخشی از ایران در محیطی قرار گرفت که اقوام جوان‌تر از دشت‌ها به شهرها آمدند و محدوده جغرافیایی زبان فارسی روز به روز کمتر شد. تا زمانی‌که روس‌ها آمدند و روس‌ها هم به رشد زبان فارسی نه تنها کمک نکردند بلکه متأسفانه هر کاری که کردند به ضرر زبان فارسی بود. بزرگترین مصیبت این است که فارسی‌زبانان آنسوی مرزها آذری‌ها (ارانی‌ها) زبان فارسی را از دست دادند- حتی تا آغاز قرن ۲۰ می‌دانید که مبارز علیزاده به زبان فارسی می‌نوشت، می‌دانید که در تفلیس میرزا فتحعلی آخوندزاده به زبان فارسی می‌نوشت- در دربند قفقاز در ماخاچ‌قلعه و در داغستان امروزی مردم فارسی صحبت می‌کردند، چه رسد به بخارا و سمرقند و بخارا و فرغانه و خجند و جاهای دیگر. آهسته آهسته محدوده زبان فارسی تنگ شد و وقتی روس‌ها آمدند تصمیم گرفتند که قلمرو آسیای میانه را میان اقوام یک طوری تقسیم کنند و این تقسیم برای ایرانیان و ایران تباران آسیای میانه که تاجیکان بودند بسیار دردناک بود، برای اینکه گهواره تمدنی تاجیکان یعنی شهرهای سمرقند و بخارا و گهواره تمدن زبان فارسی از تاجیکان گرفته شد و وقتی سال‌ها پیش من در مسکو از بایگانی حزب کمونیست اسنادی را خواندم دلیلش در آن اسناد آمده بود: چون تمام اقوام شوروی در یک کشور واحد زندگی می‌کنند با در نظرداشت مسائل اقتصادی، این دو شهر تاجیکان –اتفاقاً نوشته بودند شهرهای تاجیکان- را موقتاً در قلمرو جمهوری ازبکستان قرار می‌گیرد تا ببینیم فردا چه خواهد شد.

نشست ۲

و این موقت جاودانه شد و آهسته آهسته مدرسه‌های فارسی در بخارا و سمرقند و در بخشی از قسمت‌های تاشکند (حالا مرو و اشک‌آباد و چارجوی که پیش‌تر زبان فارسی محدود شده بود) بسته شدند و زبان فارسی در آسیای مرکزی در ازبکستان متأسفانه زبانی است که تنها در خانه‌ها می‌توانند صحبت کنند. و حزن‌انگیز و دردآور این است که وقتی تقسیم‌بندی حدود جغرافیایی در آسیای مرکزی انجام شد از تعداد عمومی تاجیکان آسیای مرکزی، ۶۲ درصد در قلمرو ازبکستان قرار گرفتند و تنها ۳۸ درصد در قلمرو تاجیکستان کنونی ماندند؛ و آن ۳۸ درصد که آن زمان ۲-۳ میلیون نفر بودند امروز رسیدند به ۸ میلیون و تاجیکانی که در ازبکستان بودند و جمعیتشان ۶-۷ میلیون بود، امروز به یک میلیون رسیده‌اند، آنطور که امروز در گذرنامه‌ها و آرشیو نوشته‌اند. این فاجعه حزن‌انگیزی بود. زبان فارسی در بادکوبه هم آرام آرام از دست رفت و برادران عزیزی که در آذربایجان [اران] فارسی صحبت می‌کردند امروز شاید تنها پیرمردهایی باشند که فارسی می‌دانند و بقیه فارسی صحبت نمی‌کنند.

در ماخاچ‌قلعه داغستان در یک کنفرانس علمی که چند سال پیش بود و من هم رفته بودم، ۳ روستا پیدا کردیم که این مردم هنوز به فارسی تاتی صحبت می‌کنند، اما همه در گذرنامه‌ها نوشته‌اند آذربایجانی. وقتی دلیلش را پرسیدیم گفتند به خواست آذربایجان بوده که اگر اینطور بنویسیم تعدادمان به حدی می‌رسد که نماینده در مجلس به ما تعلق می‌گیرد.

آنچه که در آسیای مرکزی از فاجعه از دست دادن شهرها بزرگ تر بود، از دست دادن خط فارسی بود. دستورها را در ابتدا برای زبان تاجیکی، روس‌ها نوشتند و دستور زبان تاجیکی را بر اساس دستور زبان روسی نوشتند، حتی بعضی جاها کاملاً تئوری را ترجمه کرده بودند و مثال‌ها را از فارسی آورده بودند، حالا وارد این جزییات تخصصی نمی‌شوم. این شد که زبان فارسی در تاجیکستان ضعیف شد. اما از سال ۶۰ به بعد که تاجیکان امکان پیدا کردند با ادبیات ایران و ادبیات گذشته آشنایی پیدا کنند، خود زبان فارسی در تاجیکستان خیلی پیشرفت کرد و شاعرانی چون استاد لایق، استاد قناعت واقعاً تلاش کردند برای این ادبیات.

البته از سال ۸۰ هم باز این ادبیات رشد کرد، مثلاً امروز فرزانه خجندی یکی از بهترین شاعران پارسی‌گو است، بهمن‌یار در داستان‌نویسی بی‌نظیر است و چند نفر دیگر که ای کاش بیشتر در اینجا [ایران] شناخته می‌شدند.

یک قصه جالبی بگویم؛ روسیه همیشه تأکید می‌کرد بر جدایی زبان‌ها. روس‌ها می‌گفتند زبان تاجیکی جداست، زبان دری و زبان فارسی هم جدا. من یکبار گفتم ببخشید شما که این حرف را می‌زنید من ۳ بیت از سه شاعر می‌خوانم از ۳ کشور شما مشخص کنید این شعر ها از کدام کشور است؟ یک بیت از نادر نادرپور خواندم، یک بیت از لایق شیرعلی و یک بیت از واصف باختری و گفتم بگویید هر بی از کدام کشور است. بیت لایق شیرعلی را گفتند شاعر ایرانی گفته، بیت نادرپور را گفتند دری است واصف باختری را هم گفتند تاجیکی. یعنی متوجه نمی‌شدند. بعد بهانه آوردند گفتند زبان نغز است. مجدد گفتم خب یک جمله می‌خوانم از یک نویسنده تاجیک [بهمن‌یار]، یک جمله از یک نویسنده افغان – از رهنورد زریاب بود- و یک جمله هم از صادق چوبک؛ دقیقاً جمله صادق چوبک را گفتند نویسنده افغانی نوشته، جمله بهمن‌یار را گفتند از نویسنده ایرانی است و رهنورد زریاب را گفتند تاجیکی!

کسانی از خارج تلاش کردند به زبان‌های ما نام بگذارند و ما را پاره پاره کنند- که شکسته باد دستشان- در صورتی‌که ما صاحب زبانمان هستیم. زبان ما یکی است و فارسی است و تا باد چنین باد. این نظر من است که من سال‌ها در این باره نوشتم و می‌گویم، البته کسانی هم هستند که تحت تأثیر بعضی اندیشه‌ها هستند و نظرهایی دارند که ما به آن‌ها هم احترام می‌گذاریم.

البته زبان فارسی امروز در ورارود و در افغانستان در خطر است. این را می‌خواهم با دقت توجه کنید، در افغانستان بر سر واژه دانشگاه برای کشتن عبداللطیف پدرام جایزه گذاشتند و این فاجعه سنگینی است چون افغانستان مهد زبان فارسی است و خراسان بزرگ و بلخ و هری و غزنین و کابل که سرزمین حماسه‌های ملی ما هم هستند. حالا امیدوار هستیم، چون کتاب‌هایی با دو خط [فارسی و سیریلیک] در تاجیکستان چاپ می‌شوند که مردم از آن‌ها استفاده می‌کنند حتی کتاب‌های علمی و پزشکی به زبان فارسی در حال چاپ هستند. که باعث بهبود وضعیت زبان فارسی در تاجیکستان است. من بیش از این وقت عزیزان را نمی‌گیرم و از شما سپاسگزارم.

 

صفر عبدالله، دانشمند و ایران‌شناس تاجیک: «زبان ما فارسی است؛ در ازبکستان تنها در خانه‌ها می‌توان به فارسی سخن گفت»

نظرات