نبردی سپند در راهی سپند – مجید بچاوی
۱۴ شهریور ۱۳۹۵
مجید بچاوی آزادی، در معنای دقیق کلمه و برخلاف آنچه برداشت و عموما تلقی میشود، در تعارض با «هر کاری» کردن و یا «به میل خویش» رفتار کردن است. آزادی پیش از هر چیزی باید در اندیشه رخ دهد و اندیشه برای آزاد شدن نیازمند انضباط و اصول است. فردی که ذهنش در برخورد با مفاهیم و مسایل گوناگون توانایی تجزیه تحلیل و نگاه نقادانه را دارا باشد «آزاد» است نه آن فردی که اصطلاحا به هرچه خواست بیندیشد. آزادی بدون مسئولیتپذیری نیز بیمعناست؛ از دل آزادیِ بی چارچوب و بدون شهروندانی مسئولیتپذیر هرجومرج و تباهی بیرون خواهد آمد. تنها شهروندی را میتوان به معنای واقعی آزاد دانست که از میان راههای موجود با تفکری انتقادی و اصولمند، با در نظر آوردن جنبههای مختلف موجود، تصمیمی در جهت بهبود مسائل شخصی یا کشور خویش بگیرد. حال اگر منافع ملی در تضاد با منافع شخصی قرار بگیرند طبیعتاً تصمیم به سود مملکت و منافع آن بر خواست فردی خواهد چربید. برای رسیدن به چنین سطحی نیاز به مهارتهایی است که به آنها «مهارتهای لیبرال» میگویند. واکاوی واژه لیبرال ما را به معنای «آزادکننده» میرساند؛ پس مهارتها، یا بهتر بگوییم هنرهای لیبرال یعنی آن فنونی که انسان را میرهانند و آزاد میسازند؛ اما آزادی و رهایی از بند چه چیزی؟ پاسخ این پرسش جهل است. این فنون و هنرها برای رهانیدن ذهن و جان انسان نوین از جهل و تاریکی است و رهنمون شدن وی بهسوی روشنایی و آگاهی. پس همهچیز گفتن و همه کار کردن ربطی به آزادی ندارد چراکه دیگر حیوانات نیز اینگونه رفتار میکنند و درخور مقام آدمی نیست که خود را به جایگاه دد و دام تنزل بخشد. بدیهی است که آنچه روشنایی و خردمندی است در تضاد با پراکندگی و ضعف است و هر تلاش و شبه اندیشۀ افتراقخواه و نفرتپراکن نه در مسیر آزادی و نه بهسوی روشنایی است بل که در جهت عکس آن و بهسوی قهقرای نیستی. از درون آگاهی قدرت برمیخیزد و از قدرت اتحاد و شکوفایی و ازآنجا محیطی آزاد و سرشار برای انسان آزاد خردمند.
در ایران امروز هیچ اندیشه و مکتبی را نمیتوان سراغ گرفت که بیش از پانایرانیسم در تلاش برای فراهم آوردن چنان جایگاه و شرایط روشن و سرشار برای ایران و فرد ایرانی باشد. مراد از فرد ایرانی تمام ایرانیان فلات ایرانزمین فارغ از تجزیههای شوم و تحمیلی دویست سال گذشته و خطکشیهای سیاسی-استعماری است. پانایرانیستها سوگند یاد کردهاند که از کیان تمام فرزندان ایرانشهر که در فلات اجدادی می زیند پاسداری کنند و برای «ایران» ایزدبانوی فلات اهورایی از جانودل هرروزه بکوشند. این تلاش و مبارزه برای آزادی و بهسوی روشنایی در طول تاریخ هزارهای ما زیر نامهای مختلفی در برابر درازدستی و تهدیدها قد برافراشته و هرگز سر خم نکرده است. پانایرانیسم نامی نوین است بر جانفشانیای هزارهای. هر آنکس را که در مسیر آزادی میهن بیم طوفان نیست و چشم در چشم موجهای خروشان بهپیش میراند، هر آنکس که معشوقی گرامیتر از میهن نتواند برگزیند، هر آنکس که بر نفرتپراکنان و کوچکخواهان وطن بخروشد به خانواده بزرگ پانایرانیستها تعلق دارد.
در سالهای گذشته گروههای مختلفی در تلاش برای آسیب رساندن به این مکتب برآمدند که با پژوهش درباره ریشه و آبشخورشان با نیروهای پلید ضد میهنی برخورد خواهیم کرد. این فرقههای نفرت پراکن با سو استفاده از واژه آزادی به پراکندن آفتهایی مشغولاند و همانطور که در بالا آمد نتیجهای جز تباهی و سیاهی دربر نخواهند داشت؛ چراکه هدف شوم خود را در تضاد با قدرت و اتحاد و تلاش برای بزرگی میهن قرار دادهاند و لاجرم در تضاد با آگاهی راستین، قدرت و آزادی قرار میگیرند. اینها در تلاشی همهجانبه و فراگیر در روزهای اخیر نیز حمله به مکتب و اندیشه پانایرانیسم را آغازیدهاند. یورشی که مسبوق به سابقه است و پاسخ ما پانایرانیستها روشن: ما نبرد را به جان پذیرهایم. گمان کردهاید که بیشه ایران ز شیران ژیان خالی است؟ زهی خیال باطل!
از یکسو پیادهنظام بعثی که از جنگ هشتساله درس عبرت نگرفته دوباره تحت عنوان فریبای «هویت طلبی» و، در یک مثال، برای تغییر نامهای تاریخی شهرهای ایران به آنچه صدام بعثی آنها را مینامید، خزیدن بر زمین مقدس ایران را پی میگیرد و پانایرانیستها را موردحمله قرار میدهد. از سوی دیگر وابستگان فرقه دموکرات و چپهای آوارهای که شکست ایدئولوژی کمونیستی خویش را با هزاران دلیل و برهان روشنتر از خورشید نپذیرفتهاند پروژه ملتسازیهای استالینی و تکهتکه کردن کشور را عیانتر از پیش بهپیش میرانند و اینها نیز پانایرانیستها را دشمن خود تلقی کرده به آن حمله میکنند. در جبههای دیگر گروهی برای تجزیه تکهای دیگر از میهن تحت نام موهوم «کردستان بزرگ» که در هیچ زمان در تاریخ نشانهای از آن در جدایی از ایران یافت نمیشود هستند و اینان نیز پانایرانیستها را دشمن میخوانند و موردحمله قرار میدهند. در صفی دیگر نیز فرقهای قرار گرفته که برای فرزندان همیشه ایرانیِ آذرآبادگان ریشهای مغولی-تُرکی ابداع کرده و خواهان پاره کردن گوشهای از تن ایران است. در جملهای کوتاه میتوان گفت: تمام دشمنان آزادی و روشنایی و سرفرازی ایرانزمین در جبههای مشترک علیه ایران و پانایرانیسم میجنگند. برای هر اهل خردی واضح است که در برابر تاریکی لاجرم روشنایی است و در برابر تفرقه و تجزیه لاجرم اتحاد و قدرت. در معادله بالا نیز در یکسو تباهی و تفرقهخواهان قرار گرفتهاند و در طرف دیگر لاجرم روشنایی و سرفرازی خواهان.
شوربختانه در برابر تاختوتازهای قبیلهگرایان متحجر نهتنها اقدامی از سوی حکومت صورت نمیگیرد، بلکه تنی از سربازان این شطرنج خلاف منافع ملی در غالب نماینده مجلس، نماینده ولیفقیه، روزنامهنگار، نویسنده و… با دریافت حقوق از داراییهای ملی فعالیت ضد ملی میکنند. باکی نیست! اگر در برابر اینان حکومت را یارای ایستادگی یا خواستی برای برخورد نیست ما پانایرانیستها به جان خویش در این رویارویی تا پای جان خواهیم ایستاد. وطن موضوعی نیست که درباره آن کوتاهی کنیم یا سیاست «تساهل و تسامح» پیش گیریم. همه فرزندان ایرانزمین در این نبرد سهیماند. ایران هزارهای ما امروز و دیروز به وجود نیامده که با چنین ریزگردهایی آسیب ببیند؛ اما در مقام فرزند ما پانایرانیستها را یارای تماشای کوچکترین گزندی به مام میهن نیست. حال که دشمنان ایران در اتحادی شوم خیزشی همهجانبه را پیاده میکنند، لازم است این را نیز بدانند که هرروز در این نبرد رستمی به میدان خواهند آمد که ورد زبانش «جنگی چنین میانه میدانم آرزوست» خواهد بود.
http://www.pan-iranist.info/%D9%86%D8%A8%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%B3%D9%BE%D9%86%D8%AF-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%B3%D9%BE%D9%86%D8%AF-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%DA%86%D8%A7%D9%88%DB%8C/
نظرات