باد سفاهت از مجلس میوزد- حجت کلاشی
۱۶, آبان ,۱۳۹۵
در غیبت مجلس شورای ملی، با بحرانی که همه وجوه حیات ملت ایران را فرا گرفته، مجلسی سربرآورده که نه می داند فلسفه وجودی «مجلس» چه هست و نه ریشه ها و تاریخچه خود را می شناسد و چون تصوری از معنا و نقش مجلس شورای ملی که از بد حادثه جانشین آن شده است و باید نقش آنرا بازی کند، ندارد؛ در پی ذبح همه مفاهیم «فلسفه سیاسی» و هر آنچه می تواند در بازسازی بیرون و موجودیت تاریخی ما موثر افتد در مسلخ ایدئولوژیهای بی ربط به این کشور که میتوانست این مفاهیم و کارکردها را روشن کند و نوری به نسبتها بیاندازد؛ قدرت فهم و برقرای نسبت با مبادی خود؛ ایده مشروطیت و ملت و مجلس را بکل از دست داده است و لذا به مکانی در حوزه قدرت تبدیل شده که اندیشیدن و کوشیدن برای منافع ملی در درون آن ممتنع شده است.
مجلسی که در ناحیه جهل مرکب واقع شده باشد -ولذا نفهمد که نماینده ملت ایران است و نه هیچ چیزی غیر آن-قادر به تشخیصشان خود نیست تا چه برسد در صدد عمل به آن باشد.
از ویژگیهای واقع شدن در این ناحیه است که میتوان دید در خانه ملت، ملت ایران را به ملل مختلف تقسیم کرده و هر گروهی را به راحتی ملت خطاب میکنند یک روز «ملت تورک» سر برمیآورد و یک روز «ملت کرد» این هم با واو و قس علی هذا. و این همه در حالیست که مجلس شورای ملی، بلحاظ نظری، حکم قوه عاقله ملی را قرار بود و میبایست داشته باشد که صدایش صدای ملت بود و این قوه عاقله مسئولیت تشخیص و صیانت از مصالح عالیه یک ملت واحد، یعنی ملت ایران را بعهده داشت نه اقدام علیه این وحدت را. در این خانه، ملت باید بنشیند و صدای ملت باید شنیده شود و نه هیچ چیز دیگری! این قوه، حفظ و گردآوری مواد و مصالح وحدت، مصلحت و سعادت این واحد را میبایست ملاک و وجهه عمل خود قرار دهد نه عکس آن را!
اگر زمانی مطابق برنامه و نظریه زعمای کمونیسم کارگری و دهقانی و در راستای ادغام در داخل این واحدها، در برابر ملت و از جهت انهدام و تجزیه آن، با رودربایستی و پنهانکردن بخش مهمی از دلالتهای این کلمه، خلقهای مختلف کشف و تبلیغ میشد، کار این مجلس و برخی نمایندگان به کشف ملل مختلف (کذا) در ایران و دامن زدن بطور ضمنی و فعلا با لکنت زبان، به بحث استقلال این ملل مکشوفه کشیده بطوری که کم مانده است در ایران به تنهایی بجای مجلس شورای اسلامی، سازمان مللمتحدی که قرار است متحد نباشند راه بیاندازند و عن قریب است، علی آباد هم که زمانی کسانی میپنداشتند دهی است، تبدیل به ملت علی آباد شود و جالب تر این است در حالی که عده ای مدام در حال کشف توطئه های شوم دشمنان هستند و میترسند از چپ و راست ضربه وارد شود. هیچ کدام از این اقدامات و حرفها را به عنوان توطئه دشمن و یا مسالهای خطرناک ارزیابی نمی کنند! نمایندگانی از تریبون رسمی، در فکر و نظر و کلام بارها و بارها ملت ایران را به ملل موهوم تجزیه کرده و هر حصه را به خال رخ همسایه الحاقگرا و زیاده خواهی پیش کش میکنند اما هیچ گوشه این نظامِ حاکم نگران و معترض این موضوع نمیشود و یا اگر میشود تباش چنان خفیف است که عرقی در نمیآید. در حالی که این موجود قدیم، زنده است همسایگان درصدد تقسیم ماتَرک هستند و دست به درون ایران دراز کردهاند.
زمانی از آنجا که قوای شوروی بر بخشهایی از میهنمان چیره شده بود،عدهای فرزند ناخلف با تکیه به قوت و پشت گرمی متجاوزین، علم خوش خدمتی به «این برادر بزرگتر» برافراشتند؛ در یک مراسمی شادروان اقبال آذر را در تبریز وادار میکنند که به مناسبت لابد تقدیر از این خیانتها که به لعاب خدمت به خلق -از باب به نام ما و به کام دیگری- آغشته بود، برنامهای اجرا کند، مرحوم خطر کرده و رگ غیرت ملیاش جنبیده و در اعتراض به این اشغال و این خیانتها ،آن شعر شادروان عارف قزوینی را میخواند:
لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست / چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست
چرا که مجلس شورا نمیکند معلوم / که خانه خانهٔ غیر است یا که خانهٔ ماست
ز حد گذشت تعدی کسی نمیپرسد / حدود خانهٔ بی خانمان ما به کجاست
خراب مملکت از دست دزد خانگی است / ز دست غیر چه نالیم، هر چه هست از ماست
اگر چه آن زمان نیز، احزابی بودند که به سلامتی پیشهوری جام زدند، ولی هر چه باشد کشور در اشغال قوای دشمن بود اما باز میشد مجلس را خطاب و ملجا قرار داد و توقع داشت حدود مملکت را معلوم کند، اکنون به کجای این شب تاریک پناه ببریم؟ میشود از نادر قاضیپور و یا مسعود پزشکیان پرسید؟ ابتدا باید پرسید اینها در «خانه ملت» چه میکنند؟
در پی اقداماتی که نه میشود و نه ممکن است بصورت مستقل و از سر خوش خیالی در خلاء قدرت بررسی کرد بلکه باید بعنوان نقطهای در جایی از یک زنجیره و با ارجاع به یک استراتژی، که در غایت و تحقق خود چیزی بجز اقدام علیه ایران نیست، درک شود -البته این به این معنا نیست که همه نمایندگان همراه با این طرح از معنای کار خود آگاه هستند، برخی از سر پخمگی در پی افزایش وزن چانهزنی و رانتی خود هستند و می خواهند سری میان سرها دربیاورند- عدهای از نمایندگان راه افتاده و در مجلس فراکسیون مناطق ترکنشین راه انداختهاند، میکوشند صورت موجه برای آن درست کنند، بهانههای مختلفی تراشیده و میتراشند، بزک مظلومیت و خدمت هم به رخ مالیدهاند، مگر میشود باور داشت که با این سرعت از دنیای مدرن به دوران قبیله و طایفه پرت شویم و آن نیم بند بنایی که برای برپاییاش خون دلها خورده و خشتهایش از جانها و دلها سرشته شد؛ تا سربرآورد، این چنین نیست و نابود شود!؟ گویا نمایندگان کرج و تهران و اسلامشهر و غیره را هم در این فراکسیون وارد کردهاند این موضوع نه ربطی به حل مسائل و مشکلات مردم مناطق مختلف دارد و نه اصولا برای حل مشکلات فکری کرده است، بلکه صرفا یک کار نمادین است که این نماد با ارجاع به استراتژی تضعیف ایران از درون قابل فهم است. از نظر این نمایندگان ساکنان این مناطق همگی و جملگی «ترک» هستند؛ به همان معنایی که اهالی ترکستان، ترک هستند و نیز به همان معنایی که دولت ترکیه، ترک است. می دانیم که در ترکیه، ملیت ابداع «دولت» است. زبان، هویت و تاریخی که آنجا پدید آمده کوششی برای جعل ملیت بوده و مشت مشت مواد از هر جایی آورده و از باب ضرورت داشتن هویت صورتبندی کردهاند؛ این دولت اکنون بر اسبی سوار است که از قبچاق به عاریت گرفته و قصد قفقاز و مناطق آذربایجان را کرده است. ترکیه بعنوان یک دولت ترک، ادعای دولت ترکان را دارد. این ادعا با گسترش محصولات فرهنگی «دولت ترک» با پشتیبانی سرمایه تجاری و صنعتی دنبال می شود. دولت ترکیه با فهم «امپراتوری» و «خلافت» از گذشته خود از یک سو و موقعیت و موازنه قوا در جهان پیرامون از سوی دیگر، نیک میداند که توان انکشاف به سمت اروپا و غرب را نداشته و برای جبران کاستیهای امنیتی و هویتی و نیاز سرشار به سوخت و انرژی و گسترش بازار میبایست به سمت ایران و قفقاز انکشاف یابد. زمامداران ترکیه در حالی که برنامههای خود را دارند، بعنوان یک کارگزار، با برنامه قدرتهای بزرگتر همراه شده و به مجرایی برای تحقق اهداف قوای دیگر مبدل شدهاند. از این موضوع میگذریم و بسط آن را به جای دیگر موکول میکنیم.
از آنجایی که این نمایندگان نمیتوانند از رابطه پیچیده ایران و ترکیه و مفهومی که ترکیه برای ما باید داشته باشد، آگاه شوند مجلس بحث یک سده و اندی معاصر را که پیرامون ترک نبودن اهالی آذربایجان بلکه آذری یا آذربایجانی بودن آنهاست به نفع جریان الحاقگرای پانترکیسم و منافع دولت ترکیه و چند کشور کوچک دیگر، حل و فصل کرده است. چنان عنوان مناطق ترک نشین ناخوش نشسته و بدآهنگ است که آدم می پندارد همین دیروز چند قبیله آغوز به ایران تاخته و اکنون این قبایل چادرنشین آهنگ فرستادن نماینده به مجلس کردهاند! گویی ایران متشکل از چند دسته و طایفه است که هر کدام به منطقهای نشستهاند و اتراق دارند و حالا قرار است این قبایل و طوایف به خرگاه خان بزرگ نماینده بفرستند،عدهای نماینده مناطق ترکنشین هستند و دیگرانی نمانیده طوایف دیگ! قرار است کنفدراسیونی از قبایل بدوی و نیمه متمدن در دشتهای قبچاق راه بیافتد. نه ملت ایرانی هست و نه تاریخی و نه مباحث مدرن مانند حقوق شهروندی و مجلس و قانون، هر چه هست مباحث و منافع چند طایفه است و چادر خان بزرگ.
اگر کسانی بپندارند به دوران «ممالک محروسه» یا قاجار بازگشتهایم سخت در اشتباه هستند. آن دوران هر چه بود، این مقدارهم جنگل مولا نبود، سلطانی بود که خود را «پدر» مردم می دانست و به همراه فرزندان ذکورش این «ممالک محروسه» را میچرخاند و به خوب و بدش حاکم بود و کسی را نمیرسید بغیر چاکران درگاه و فرزندان سلطان که فرمانروایی کند؛ نیم مملکت زیر ظل، ظل السطان بود. هر چه معایب داشت، اینی نبود که اکنون هست.
برخی از این افراد، این کمیسیون را کمیسیون قومی دانستهاند. باید زار زار خندید به حال و روز خودمان. این افراد که احتمالا خود را در قامت یک اندیشمند و رجل سیاسی میبینند هنوز نفهمیدهاند که از راه «ترک زبان» بودن در ایران قومیت واحد درست نمیشود. روشن است این افراد حتا یکبار به چیزی که وانمود میکند دغدغهشان است توجهی نکردهاند! چرا که به راحتی میفهمیدند مثلا ترکمنها و آذربایجانیها به اعتبار اشتراک در برخی لغات، متعلق به یک قوم نیستند و همینطور طالشهایی که به ترکی سخن میگویند، با این دو! از فهم این مساله ساده عاجز هستند که در ایران اهالی آذربایجان و ترکمن و طالشهای که ترکی تکلم میکنند و غیره با هم یک قوم نیستند و مندرج در ذیل قوم ترک نیستند و اصولا نمیتوانند باشند مگر نزد عدهای جاهل یا مغرض!
زهرا ساعی، سخنگوی فراکسیون نو ظهور گفته است: «با توجه به گستردگی مناطق ترکنشین در سراسر کشور و مدیریت راهبردی برای حل مشکلات در این مناطق این فراکسیون با حضور نمایندگان ترکزبان تشکیل شد که هدف آن استفاده از ظرفیت نمایندگان برای رفع مشکلات مناطق ترکنشین است». با این فلسفه وجودی که برای این کمیسیون ذکر شده و قطعا این خانم از عهده توضیح منطقی این ضرورت نمیتواند برآید؛ کمیسیونی قومی-هویتی در مجلس سر برآورده که به ذکر چند نکته پیرامون آن بسنده میکنم.
نکته اول: این نوع از کمیسیون بدعتی آشکار و خلاف شأن و نقش مجلس است. در مجلس هر نمایندهای، نماینده ملت است و در عین حال نسبت به محل انتخابیه خود مسئولیت دارد. این مسئولیت در قبال منطقه انتخابیه، مسئولیت در قبال شهروندان ایران است و نه قوم و قبیله و طایفه. هر شخص که از جایی انتخاب میشود، رای خود را از شهروندان ایران اخذ میکند و نه چیز دیگر.
نکته دوم: مجلس شورای ملی اول، صنفی بود. فرض بر این بود که امور اجتماعی و زندگی عمومی از طریق همکاری اجتماعی و تمایز نقشها صورت میگیرد. صنف بازتابنده این شیون مختلف زندگی اجتماعی و حاصل تقسیم کارها بود.هر صنفی تقسیم امر نوعی به صنوف و زیر شاخهها محسوب میشد و در این تقسیم مثلا صنف بازرگانان به همه بازرگانان ایران مربوط بود یعنی امر ملی در تقسیم باقی بود و مقسم قرار میگرفت. اینطور نبود که شامل حال برخی و بعضی افراد باشد. مجالس بعدی صنفی نبوده و جهت رسیدگی به امور کشور، در مجلس کمیسیونهایی پدید آمد که افراد بر پایه نخصصهای خود در آن کمیسیون گردآمده تا به امور ملی از زاویه تخصص خود بپردازند، یعنی کمیسیونها حاصل تخصصی شدن کارها در مجلس بود.
با این مقدمه باید پرسید شان تشکیل کمیسیون مناطق ترکنشین کدام تخصص است. این افراد در تشخیص چه امری تخصص دارند که لازم آمده دور هم آیند؟
اگر بحث افزایش وزن این نمانیدگان است تا در تقسیم بودجه و یا انتخاب وزیر و استاندار و … نقش پر رنگتری داشته باشند باید پرسید چرا به این شکل؟ این مبحث علیرغم اینکه میتواند ساده لوحان را فریب دهد و توجیهی دم دستی درست کند ولی قطعا آگاهان متوجه تالی خطرناک و فاسد این گونه فکرها هستند و در ضمن به لایههای زیرین اینگونه تصمیمات و اقدامات هم آگاهند که زیر بنا با این ادعا و توجیهات همخوانی ندارد.
اولا که کشور خان یغما نیست تا عدهای هم دست شده و برای منطقه خود پول و بودجه بیشتری از محل فروش نفت بردارند. کشور ما یک مصرفکننده بزرگ است و اساسا اگر نفت نباشد چیزی برای تقسیم باقی نمیماند. اینکه نمایندگانی پیدا شوند که اینطور به مساله ترقی و پیشرفت و سرمایه ملی نگاه کنند جای تاسف دارد و نشان میدهد این افراد با پیشرفت و مسائل مربوط به آن بیگانه هستند. از سوی دیگر تقسیم پول برای مناطق به هیچ وجه صرفا به میل و اراده نمایندگان ربطی ندارد که بخواهند با افزایش وزن خود در امور بزرگترها و خلاف منافع آنها دخالت کنند. در کشوری که تمام امورش در اقتصاد از دالان دلالی میگذرد، در آوردن اینگونه اداها با عبارات مطنطن و دهان پرکن صرفا مضحکه است و البته شاید به بهبود ژست فردی منتج شود که هوا و هوس شخصی در آن نقش محوری دارد و اگر برای ما آب نیمی شود برای آنها نان قطعا خواهد شد.
دوم اینکه، به فرض بپذیریم بهانه این مورد بوده! آن وقت باید چهار تکبیر به فکر و عقل این نمایندگان با فتوا و بی فتوا بزنیم، آیا عقل میپذیرد که تعدادی نماینده اصولگرا و اصلاح طلب دور هم آیند و بعد مشترکا در مورد مثلا استاندار فلان استان به توافق برسند؟ این استاندار قرار است اصلاحطلب باشد یا اصولگرا؟ آنگاه برای این نمانیدگان این موضوعات علیالسویه است؟ اگر اینطور است که این هم معرکه و دعوا سر چیست؟ مثلا پزشکیان و قاضی پور قرار است در مورد استاندار یا فرماندار و مدیرکل فلان اداره چگونه توافق کنند؟
اگر پرسشها را بیشتر کنیم خواهیم دید که پوسته توجیه بسیار نازک است و با سرانگشت عقل خراشیده شده و کنه موضوع خود را نشان میدهد.
خانم ساعی هم لابد بسیار ساده لوح بوده و فریب ظاهر سازیها را خورده است و قطعا معنای عبارت طولانی خود را نمیداند و نخواهد توانست بگوید معنای مدیریت راهبردی برای حل مشکلات این مناطق، دقیقا یعنی چه؟ از بد حادثه برای ما و از خوش حادثه برای او، در پی تاثیر خصال زمانه از اتفاق راهشان به مجلس افتاده والا باید یکبار از خود میپرسید که فرض کنیم یک قبیله ترک در سیستان اتراق کند، این کمیسیون اگر بحثش و مبدا حرکت فکرش توجه ملی نباشد با چه توجیهی میتواند در امور آن بخش ترکنشین که حوزه انتخابیه شخص دیگریست دخالت کند؟
مدیریت راهبردی مناطق ترکنشین پیش کش، یک ساعت در مورد مدیریت غیر راهبردی یک روستا سخن بگوید تا ببینیم چه برنامهای دارد؟ این افراد در واقع افرادی ناتوان هستند که کاری از دستشان برنمیآید. نمایندگان مجلس الا قلیلی که مجلس قلمرو قدرت آنهاست، در بازی قدرت و سیاست ایران کارهای نیستند؛ نه میتوانند با فساد افسارگسیخته مبارزه کنند و نه از پس پرسش از اهالی واقعی قدرت و گردن کلفتها برمیآیند. اراده آنها اصالتی ندارد بلکه به فرموده قیام و قعود میکنند. جرأت ندارند به مساله بیکاری و اختلاس ورود کنند، الا اجازه صادر شود. در طراحی برنامه اداره کشور نیز کارهای نیستند. برای کشور که هیچ، برای حوزه انتخابیه خودشان هم نمیتوانند اساسا کار مهمی کنند. از همه مهمتر آنها با رانت شوراینگهبان به مجلس رفتهاند و خوب میدانند که این جایگاهشان حاصل رقابت نیست بلکه محصول رانت است. در کل مجبورند با حاشیه و هیاهوی توجهات را به خود جلب کنند. برخی هم یا از سر جهل یا خیانت کارگزار اجانب شدهاند و الا اگر این نبود نمایندگان آذربایجانی بجای اینگونه کار لغو و بیهوده و البته مضرر دور هم گرد میآمدند تا ببینند به چه دلیلی ایران به تیول اقتصاد ترکیه مبدل شده؟
چرا الفبای لاتین و نوشتار ترکی شهرها را تسخیر کرده و چون سوزنی به چشم بیداران فرو میرود؟ مگر این کشور تاریخ و فرهنگ ندارد؟ چرا ما تبدیل به بازار بزرگ مصرف تولیدات ترکیه شدهایم تا مراحل خیز اقتصادی خود را با تکیه بر شانههای ما بردارد و صنایع ما را که محل ارتزاق و البته حیثیت و آبروی ملت است زیر پای خود له کند! به چه دلیلی پولهای ایران از طریق دلالان و دزدان به سمت ترکیه سرازیر و به جیب حزب اعتدال و توسعه و اخوانیها رفت تا کسی به قدرت برسد که پول ما را صرف ریختن بنزین و آتش روی منافع ما در منطقه کند؟ ما بازار بزرگ مصرف پوشاک و محصولات و لوازم خانگی ترکیه شده ایم؛ آیا جوانان ما نمیتوانند این محصولات را تولید کنند؟ آیا منابع نداریم یا دستمان چلاق است؟ نساجی مازندارن کجا رفت؟ کفش ملی چه شد؟ آیا ملت دیگری این محصولات را تولید میکرد؟ آیا در آذربایجان نمیتوانیم پوشاک درست کنیم؟ جوان آذربایجانی یا تهرانی و مازندرانی و کرجی و… نمیتواند برای مسکن ایرانی لوازم درست کند؟ در و پنجره و چوب و کابینت و هزار وسیله دیگر از ترکیه به ایران میآید که در واقع اهالی بیشتر مناطق ایران برای رونق صنایع و اقتصاد ترکیه دارند میکوشند و زحمت میکشند. پولهای ما یا صرف خرید لوازم از ترکیه میشود و یا صرف تفریح در آن دیار. نماینده مجلس اگر غیرت داشته باشد با دیدن بازاری که بدست ترکان فتح شده و فرصت شغلی و زندگی آبرومندی که از هزاران جوان ایرانی گرفته، به فکر سر و سامان دادن به این امور برمی آید نه آنکه توجهات را به سمت دیگر که موضوعیت واقعی ندارد، ببرد. این نمانیدگان در بهترین حالت نادانسته اجازه نمیدهند مردم آنی را ببینند که باید ببینند والا کسی یقه مسئولان را میگرفت و میپرسید شما با چه فهمی و چه تحلیلی، از طریق یک شبکه مافیایی سازوکار تقویت اردوغان و حزب اعتدال و توسعه را فراهم کردید؟ شما به چه دلیلی اقتصاد کشوری را تقویت میکنید که در حال حاضر در سوریه و عراق با ما درگیر است؟ از خون جوانان این کشور خجالت نمیکشید؟ مگر میشود در حالی که بنزین آتش منطقه را ترکیه فراهم میکند، ما فراهم کنند پول برای ترکیه باشیم؟
یک شعبده بزرگ در روی سن برپاست. دستها و حرکات شعبده بازان برای انحراف افکار است. باید این شعبده را برملا ساخت؛ این شعبده با آگاهی و روشنگری به پایان خواهد رسید.
حجت کلاشی
شامگاه ۱۶ ابان ۱۳۹۵،اردبیل
نظرات