محکومیت قضایی حجت کلاشی به اتهام اخلال در امنیت کشور از طریق عضویت در حزب پان ایرانیست که یک تشکیلات صرفا سیاسی است، نمونه دیگری از احکام ناعادلانه دستگاه قضایی ایران است.
متن دفاعیات ایشان پیشتر توسط تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست بدین مضمون منتشر شده است:
به نام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
قضات محترم دادگاه تجدید نظر استان خوزستان، این عجاله که شاءن لایحه ی دفاعیه ی اینجانب در اعتراض به رای بدوی صادر از شعبه ی ۴ دادگاه اهواز دارد، از حیث عدم پذیرش عنوان اتهام است که مقام تقریر می یابد والا با نظر به احکام صادره از سوی دادگاه انقلاب بر علیه آزاد اندیشان و فعالان سیاسی ، کیفیت مجازات مقرر در حکم –از حسن نیت قاضی شعبه ی فوق الذکر- به گونه ای است که جای ادنی بحث و اعتراض باقی نمی گذارد، بلکه از نوادر احکام موجود میان انواع خود است و عدم اعتراض به تدبیر نزدیکتر و به سلامت قرین تر می باشد. اما شدت اجحاف و ظلم در عنوان اتهامی در حق حزب پان ایرانیست اسباب آن شد که ملاحظات شخصیه را کنار گذاشته و بر سر آن باشم کز مختصری از زبده ی ادله ی منطقی و استدلالی و حقوقی در دفاع از اندیشه و راه و منش و غرض حزب پان ایرانیست با غوصی در ژرفای فهم و مخزن عقل، دامنی فراهم آورده و قلمی کنم. مطالبی که پرورده ام به آن مقام پایان خواهد یافت که از شما بخواهم که همراه با هم داد مظلوم از ظالم بستانیم و دو سوی یک حکم را در محکمه ی تاریخی با سنجه ی عدالت و منافع و مصالح و امنیت ملی به داوری نشینیم و چه بسا کیفر خواستی نو تهیه کنیم که در آن شاکی، من و شما و ملت مظلوم ایران باشد. چنین بادا! اگرچه اینجانب صلاحیت دادگاه انقلاب را به رسمیت نمی شناسم، اما این امر مانع از آن نخواهد شد که با شما هموطنان گرامی که کساء و کسوت والاشأن قضاء و قضاوت را به تن دارید، سخنی بگویم و لذا؛ فرصت دفاع منطقی از اندیشه و خط و مشی خود و حزبم را مغتنم شمرده و از حضرت حکیم می خواهیم که از خزانه ی حکمتش، قلمم را جوهری از عدالت و منطق ارزانی دارد تا از فیض خرد جاویدان، حکمت اندیشه و منش حزب پان ایرانیست را حکایتی سازم و بر گرده ی کلام بنشانم و به گوش آزاد جانان برسانم تا سیمرغ آگاهی در آسمان بیداری ملی، از انوار روشن حقیقت پری گشاید و آواز رهسپاری به فراز کوهِ فرّ و شکوه صلا دهد واز صفیرش، مرغان حقیقت جو که لانه به اذهان بیدار دارند وبر بیضه ی آگاهی و دانایی نشسته اند، جملگی یکدل و هم رأی به سوی مقصد عالی پای همت فشارند و سرود خوانِ نغمه ی مهر باشند و چنگ یکرنگی و پایمردی بنوازند و امنیت از منقار حکمت
منشأ شان چکیده و خستگان تلاطم ناامنی و بیداد را تسکین و آرامش دهد. چنین باد.
قضاوت محترم!
“عضویت در حزب غیر قانونی پان ایرانیست که هدف آن بر هم زدن امنیت کشور است “، عنوان اتهامی می باشد که دادستان محترم علیه اینجانب تحریر کرده است. این گزاره با توجه به محتوا به دو بخش قابل تجزیه است: آن بخش که بحث غیر قانونی بودن حزب است– مبتنی بر اصل قانونی بودن جرم و مجازات – دفاعی حقوقی می طلبد و رفع و دفع آن به ماده واصل ممکن است؛ اما جزء دوم که بر هم زدن امنیت کشور را هدف حزب دانسته و بر آن حمل کرده جدا از بحث حقوقی، دفاعی عقلی و علمی و استدلالی می طلبد که از این جزء دوم دفاع واستدلال خود را آغاز می کنم:
الف) آماج وغایتِ سرشت و درونمایه ی حزب پان ایرانیست امنیت ملی می باشد.
دادستان محترم آنچه بعد از” که” توضیحیه آورده _یعنی بر هم زدن امنیت کشور_ را به عنوان هدف برای حزب پان ایرانیست مسلم دانسته و گویا محل استناد ایشان یا اقوال و نظریات چندنفر از امنیتی های استان باشد و یا استنباط شخصی مشارالیه؛ حال آنکه این وصف خلاف واقع و حقیقت بوده و با غایت و هدفی که در دل اندیشه و نظام فکری پان ایرانیسم مکتوم است مغایرت کامل و تام دارد. هدف حزب پان ایرانیست که ملهم از نهضت پان ایرانیسم می باشد، امنیت زایی و رسیدن به امنیت پایدار و شکوه ملی است و اتهام بر هم زدن امنیت کشور به این حزب از ناحیه ی کسانی ارسال مسلم شده که خود با مطلوب و محور قرار دادن منافع شخصی و ترجیح آن بر مصالح ملی و سعادت ملت- در صورتی که از ناآگاهی نباشد – امنیت و موجودیت کشور را در معرضتند بادهای سهمناک قرار داده اند و به تخریب پایه های هر آنچه برای امنیت لازم است مشغولند. شما را در معرض این پرسش اولیه قرار خواهم داد که مأخذ اخذ صفت بر همزنندگی امنیت چیست و از حاق چه امری انتزاع و چونان امری مسلم و بدیهی التصدیق به موضوع خود حمل شده است؟ خصیصه ی ذاتی آنچه دایر مدار موضوعش ملت ، مسایل وامورملی وغایت و شأن وجودیش تعالی شأن ملت و میهن است ، بهیقیین نمی تواند دشمنی با ملت و اقدام علیه امنیت آن باشد ؛پنداشت چنین تهافتی بیگمان ازناحیه ی تصور نادرست برخاسته ؛ موضوع پان ایرانیسم امور ملی وبررسی وشناخت مسایل عارض بر ملت جهت شکوه ایران است، چگونه تری از آب و گرمی از آتش قابل انفکاک است که خصلت لحاظ امنیت ملی از پان ایرانیسم و حزب پان ایرانیست قابل انفکاک باشد.
الف-ب) دفع بدیهی و اولیه بودن حمل وصف بر هم زنندگی امنیت بر حزب مذکور و اشاراتی در باب اینکه حزب پان ایرانیست خواهان امنیت ملی و بهروزی ایران است.
الصاق هدف بر هم زدن امنیت کشور به امری مانند حزب،یا می بایست با نظردقیق به اندیشه و نظام فکری آن ممکن شود ویا از فحص و تحقیق در روش ها و شیوه های به کاررفته ی مسلم از سوی آن موجودیت که اثر سوء آن بر امنیت ملی از راه درست به اثبات رسیده،حاصل شده باشد. از اینروی ذیل آن مقدمه را تطویل داده و می پرسیم آیا غایت و هدف حزب و این تفکر که پان ایرانیسم باشد بر هم زدن امنیت کشور است و آیا این نظام فکری به خود سازمان می دهد که بر علیه امنیت ملی اقدام کند؟ آیا این تفکر در تار و پود خود با امنیت ملی مخالف است؟ مبادی و آکسیونهای آن کدام است؟آیا منطق آن طوریست که امنیت ملی را امری نامطلوب می پنداردو قصد برهم زدن و امحای آن دارد؟ حاشا که چنین باشد پاسخ به طور مجمل این است که: پان ایرانیسم پاسخسیت به نیاز ملی ما در این دوران از حیات ملت و هدف این نهضت افزایش قوای فکری و معنوی و هر آنچیزیست که برای شکوه ملی لازم است و تعمق در این لوازم و فنون مرتبط با آن. بحثی است در حول مساله ی وجود ایران، دانستن و پرداختن به احوال این وجود شریف و فهم هر آنچه برای این وجود از حیث بودن و کمال بایسته است و جذب آن و دفع هر آنچه مضر است و نقض و کژی می آورد. پس با فهم و جذب و دفع، یعنی حکمت و غیرت همراه است. ما ایران را در دانش پان ایرانیسم چونان موضوع شناخت (علمی و نظری) مطرح می کنیم که غایت آن، نیل به شکوه ملی با علم به راه ها و چگونگی به دست آوردن آن می باشد؛ موضوع، ملت ایران است از آن حیث که صفات کمالی آن بالفعل شود و فرّ و شکوهش فزونی یابد، بدرخشد و مهبط صفات برین گردید.
پاسخ مطول: پان ایرانیسم بعنوان مکتب اصالت ملت
روزگارِ ما در دورانی واقع است که با تأخیر زمانی و تنها پس از شکست های ممتد قوای ایران از غربی ها و ظهور شبح مرگ و نابودی در افق زیستی مان در کانون توجه ما قرار گرفت و به آن آگاهی ضمنی یافتیم. نسبت میان ما و محیط در غفلت حاصل از انسداد و انحراف حوزه ی فکر و اندیشه از اصول حیات و قوانین عینی چنان دچار عدم تطابق شده بود که بحران حاصل از آن به چیزی جز قرارگرفتن در مسیر نابودی نمی تواست منجر شود چرا که موجودیت ها در پاسخ دادن های مدام به نیازها، هستی خود را باز تولید می کنند.اسارت بخشهایی از ایران بدست بیگانگان علایم حاد آن موقعیت بود. محیط، انسانی را می طلبید که تصویر آن در حوزه فکر و خود آگاه ما روشن نشده بود. مضمون «من» و دانش آن چونان موجودی تکامل نیافته می نمود که متعلق به عصر دیگری بود و بودن، «تکامل» و یافتن احکام بقاء و عمل به آن اصول را می طلبید. پان ایرانیسم آگاهی به این «صیرورت» است؛ یک دعوت و یک خودآگاهی برای «بودن» !: صورت سابق را به صورت لاحق دعوت می کند و در این صیرورت، آگاهانه به تمام علوم و تجارب بشری عنایت دارد. پیله همیشه امنیت نمی آورد، گاهی امنیت در شکافتن پیله است. امنیت و هر مفهوم دیگری با مراحل زیستی مرتبط می باشد. این صیرورت با عنایت به ماده ی موجود -که هیات کلی تمدن به ما رسیده امان با اجزا و مولفه هایش با این شرط که بتوان صفت گذشته را درآن اعتبار کرد – تمام حوزه های حیاتی یعنی همه ی حوزه ها وساحت هایی که با موجودیت ایرانی مرتبط است را با طرح پرسش و جستجوی پاسخ چونان موجود زنده ی متحرک در معرض این دگرگونی قرار می دهد. حوزه ی فلسفه و علم سیاست و تاریخ، زودتر از سایر حوزه های معنایی مورد پرسش قرار گرفت و پای در وادی حرکت گذاشت که این دگرگونی را می بایست از جهت زیست شناسی و جامعه شناسی تاریخی و دیرینه شناسی مفاهیم و التفاوت به منطق تحول، تولد، مرگ یا دگردیسی مفهومی مورد بررسی قرار داد تا امکان تعیین جغرافیای معنایی بودنمان ،سیاست و لذا بحث های اعتباری ارزشی متصف به آنها را یافت . بلحاظ مبحث نظری تا زمانی که ما ندانیم وضعیت مطلوب چیست، نمی توانیم بدانیم که وضعیت حاضر امنیت زاست ویا خطرزا و همین طور چه امری امنیت زاست و کدام امنیت زدا.
از این منظر است که می توانیم بفهمیم در دوران ناصری (ناصرالدین شاه) مبانی نظری مشروعیت حاکمیت ونظام معنایی که در آن ساختار سیاسی ظاهر می شد در معرض دگرگونی و حرکت واقع شد. در دوران ناصری به تدریج نظامی که با اراده ی الهی و به تأیید و حمایت او مختار اداره ی امور اجتماع بود و حکم نفس در بدن و سلطان کالبد و سایرین ابزار این نفس نفیس و شخص شخصی بودند، مورد شک و تردید و پرسش واقع شد. در نظام سابق کیفیت اداره امور اجتماع و خوشبختی و بدبختی عمومی به شخص پادشاه و رابطه ی او با اراده ی” امر متعال” بستگی داشت و مردم در اینباره مدخلیتی نداشتند؛ خوشبختی به فرّ پادشاه و برآمدن شخصی موید و مورد تأیید “امر متعال” باز می گشت و بدبختی خود نشانه ی روی برگرداندن بخت یا نظر متعال از فرد حاکم بود که خود لازم سربرآوردن دیگری و نشانه ای پر معنا در میان اجتماع بود و در این حوزه مفهومی، حمله ی وحشیان و بیگانگان و قتل عام به پادافره و سزای گناه کبیره ای باز می گشت که “دامن جمعی” را تر کرده بود. در نظام سابق حرکت و تحولات به نفس و عقل در سلسله مراتب طولی باز می گشت و هنوز قدرت فهم حرکت براساس مکانیسم و منطق درونی میسر نبود. حرکتِ کلیتِ طبیعت و دگرگونی حاصله و کون و فساد و تغییر و آمدن و رفتن صورت ها در کلیت به سلسله مراتب مربوط بود و امکان فهم حرکت به صورت درون سیستمی با اعتبار استقلال ممکن نبود.
امکان دگرگونی در حوزه ی سیاست با دیدن تجربه ی ملل دیگر ممکن شد و برخی نخبگان با تحولات و شیوه ی زندگی مردمان دیگر آشنا شدند. فهم عمومی و خردورزان و مصاحان بیوسان بودند که شاه و دربار مصدر اصلاحات و بهبود اوضاع باشند. اما پس از سپهسالار این انتظار در پی ناامیدی از دربار راه ظهور مفهومی جدید را مهیا کرد. از آن پس مسئولیت تاریخی در قبال شکوه و اقبال یا ادبار میهن و احوال مردمان برگرده ی ملت گذاشته شد. این معنی ومفهوم و مصداق آن به عنوان فاعل، امری نو در حوزه ی سیاست بود. ایرانیان به لحاظ تاریخی ملتی کهن هستند. اما فهم شأنی از ایرانیان که واجد قوه ی حرکت و مصدر امور و در نتیجه عامل خوشبختی و بدبختی و تدبیر امور ملک و میهن باشد امری جدید است و از آن پس، جهت و منطق حرکت ومفاهیم سیاسی این امکان را یافت که در درون هوشمندی ملی قرار بگیرد.
بدین ترتیب اراده ملی که از تجربه ی ملل دیگرفهمیده شده بود، در ایران محل پیدا کرد و در عرصه ی عمومی همه ی قوا و اراده ها به قانون اساسی که برآمده از اراده ی ملی و در جهت شرح ساختار قانونی قدرت و در بردارنده مصلحت عامه بود قرار گرفت و حکومت قانون یا مشروطه تحقق یا فت. اندیشه و مبانی نظری نهضت پان ایرانیسم منطبق و ماخوذ از این فرآیند تا ریخیست و هدف آن تکیه بر این «فاعل» در جهت شکوه و عظمت ملی می باشد که امنیت از عوارض آن است. این مختصر جهت شرح مبانی نظری نهضت پان ایرانیسم و ساختار سیاسی آن بود که مرتب شد پس از این ناحیه نمی توان مدعی شد که هدف پان ایرانیسم بر هم زدن امنیت کشور است. می ماند بررسی اوضاع و احوال و شرایط تاسیس و عملکردِ ساختار سیاسی آن اندیشه که همان حزب پان ایرانیست باشدو اینجانب در آن افتخار عضو دارم.
ب) بررسی پدیداری حزب پان ایرانیست و محاکمه ی این مطلب که آیا مشی این تشکیلات ضد منافع ملی و در صدد بر هم زدن امنیت کشور است یا بالعکس.
در جنگ جهانی دوم با اینکه حکومت ایران اعلام بی طرفی کرده بود قوای متفقین با تمسک به دلایلی واهی کشورمان را اشغال کردند. نیروی دریایی ایران در خلیج فارس درهم کوبیده شد و لشکر کرمانشاه و .. با رشادت های درخشان در میان خیانتها از پای در آمدند و با دخالت علل دیگر ایران زیر چکمه ی نیروهای بیگانه قرار گرفت. بذر تشکیل حزب پان ایرانیست در دل جامعه ی ایرانی در این شرایط ظاهر شد. با ورود نیروهای بیگانه به تهران، در میان نوجوانان جنبشی درافتاد،این تکان بعدها به جنش اجتماعی و سیاسی تبدیل شد که از دل آن حزب پان ایرانیست پدیدار شد. پس حفظ استقلال و حاکمیت ملی نقطه ی عزیمت این حزب است و بافت عاطفی ناخودآگاه و خود آگاه اعضا ء حزب را می سازد. حزب یان ایرانیست برآمده از مکتب پان ایرانیسم است، مکتب پان ایرانیسم بر همان مبنای نظری استوار است که بیشتر توضیح دادیم یعنی ملت را موضوع شناخت خود قرار داده و رهیافت های آن علمی و عقلی است و مرجعیت «عقل» را برسمیت می شناسد و دانش محور است و پرسش و مساله ی اصلی آن این می باشد که چگونه ایران می تواند به شکوه و عظمت دست یابد و پرسش فرعی اینکه چرا ایران از حال و احوال مناسب برخوردار نبوده و در دوران تجزیه ی خود به سر می برد؟وحدت ایران را مطلوب خود می داند و فلسفه ی وجودیش بر آن مبتنیاست.
از آنجائیکه این حزب بر زمین هوشیاری و تجربه ی تاریخی مشروطه تکیه دارد، ملت را به عنوان فاعل تاریخی برسمیت شناخته و راه حل خود را در کیفیت احوال «ملت» و فرزندان میهن به حیث دانش و قوای مادی و معنوی و فضایلی می داند که برای شکوه و عظمت ملی نیاز است. بنابراین مشی حزب نه مسلحانه و خشونت آمیز بلکه مبتنی بر تعقل، گفتگو و افزایش هوشیاری ملی است که شرط آن وجود جامعه ی مدنی و شکل گیری رقابت های آزاد و سهیم شدن همه در امر مقدس ملی می باشد. این حزب در دوران نظام پادشاهی با تکیه بر قانون اساسی و حفظ نظام قانونی، موافق مشارکت در امر سیاسی و تصاحب قدرت از طریق رقابت قانونی و صیانت از دستاوردهای مشروطه بود و می کوشید موانع مشارکت جمعی و عمومی را با نقادی قدرت از راه اصلاحات مرتفع و از سوی دیگر جلوی سیل انقلاب را بگیرد. حزب پان ایرانیست با فهم منطق انقلابیون، مخالف انقلاب بوده و اصلاحات را امری پسندیده و چونان تنها راه منطقی می فهمید. پیش فرض انقلابیون ملهم از اندیشه ی چپ اصالت انقلاب بود که بر دانشی مغلوط و مغشوش و مغالطات و مصادره به مطلوبات و خام اندیشی رمانتیک استوار بود وفهمی نادرست را چون کالای تبلیغاتی به عوام و جوانان تشنه ی عدالت و مساوات ارائه می کرد. پس از انقلاب اهتمام انقلابیون به ویرانسازی و انهدام هر آنچه به زعم آنها طاغوتی و امپریالیستی بود با نقد و مخالفت حزب پان ایرانیست مواجه شد. مشی حزب پان ایرانیست مشارکت و نقدو روشنگری بود. نه تمایلی به حرکت نظامی و انقلاب در انقلاب یا انقلاب مستمر یا هم آوایی با انقلابیون داشت و نه کناره گیری و قهر را درست می دانست. می کوشید با قرار گرفتن در مسیر تاسیس یک نظام حقوقی جدید و تقویت آن،چارچوبی صحیح برای اداره ی جامعه ای که شیرازه ی آن از هم گسیخته بود فراهم شود. نه می شد به نظام حقوقی نظام سابق دل بست که معدوم بود و نه می شد در دل اغتشاش و بی نظمیِ انقلابی ویرانگر زیست! نظام جدیدی می بایست تاسیس می شد و حزب پان ایرانیست قصد مشارکت و نه تسلیم بلکه حضور فعال مبتنی بر آگاهی تاریخی خود داشت البته در چارچوب شرایطی که غلیان عمومی و اوضاع اجتماع تحمیل می کرد و مزاج عمومی برساخته بود .از همان سپیده دم تاریخِ انقلاب، حزب با نگاه به واقعیت و خواست مردم نسبت به اشتباهات انقلابیون و حکام ،باتکیه برمنطق معترض بود و این شیوه تاکنون ادامه یافته است. همه ی این اقدامت تنها برای حفظ امنیت کشور بود. حزب منتقد و معترض بود و علیه ی همه ی آنهایی که ارتش ملی ما را با شعارهای مارکسیستی ومایویستی و اسلامی چپ به قربانگاه می بردند؛ مخالف بود و خون می گریست . آنها سرمایه های ملت بودند و امنیت زا و نه امنیت زدا. آنهایی که ارتش ملی ایران را ناتوان و زمین گیر کردند، اقدام علیه امنیت کشور می کردند و نه حزب پان ایرانیست که مخالف بود. احزاب تندروِ چپ و چریکی از حزب توده و سازمان نوید و فدایی و مجاهد تا هدایت ۱… متین دفتری، زحمت کشان کردستان سرمچاران بلوچستان و خلق عرب، یکصدا تسویه و انهدام ارتش را فریاد می زدند و سران ارتش را بی محاکمه و مظلومانه می کشتند و خلخالی قاضی الفضات جنایتکار، پیش روتر از آنها ،مسیر را هموار می کرد. سرمایههای نظامی، علمی و متخصص مملکت را سوختند و احوال مملکت را پریشان ساختند و زمینه را برای حمله ی صدام حسین مناسب و مساعد کردند. اقدام آنها علیه امنیت ملی بود اما کسی از این ناحیه علیه آنها اعلام جرم نکرد! در پی تسویه ها ی خونین ارتش و تهی شدن مصادر امور از افراد متخصص، نیروهای خروشان و جان بر کف که به قصد دفاع مقدس از میهن راهی جبهه های جنگ بودند، هشت سال با گوشت و استخوانِ خود از مرزها پاسداری کردند و نبود دستگاه فعال و آگاه و کاردان دیپلماتیک بدلیل تسویه های انقلابی، فروپاشی سازمان ارتش، طرح شعارهای تند و رایدکال در صحنه های جهانی از سوی مسولان حکومت، شرایط را روز به روز دشوارتر و هزینه های مادی و معنوی و انسانی جنگ را افزایش داد. پس از جنگ امید می رفت که ویرانی های حاصل از هشت سال مقاومت ترمیم و آباد شود و کشور مبتنی بر اصول و روش های صحیح عقلانی در راه پیشرفت و شکوفایی قرار بگیرد و از توان فرزندان این سرزمین به خوبی بهره گرفته شود و نگذارند خون شهدا و ایثار جانبازان و آزادگان به هدر رود. اما آنچه اتفاق افتاد این بود که عده ای فرصت طلب برمصدر امور قرار گرفتند و فن آلت دست کردن توده های مردم توسط آنها به کار رفت. فرزندان واطرافیانشان بر جان و مال و ناموس مردم حاکم شدند، فضای عمومی کشور را سخت امنیتی کردند و به نیروهای امنیتی حکم کردند که هر که و هر کس را که از برنامه ها و کار های آنها انتقادی کرد و یا مانع شد از سر راه بردارند و دودمانش برباد دهند. هر آنکسی که به برنامه و اعمال این حاکمان اعتراضی کرد به اتهام ضد انقلاب بودن با پرونده سازی های امنیتی مواجه شد. نه ماهواره ای در کار بود و نه گروه های حقوقی بشری و نه اینترت و رایانه، مخالفان بی پناه بودند و حاکمان قوی پنجه. امروز که پرده از رخسار و فریبکاران بر افتاده و اسرار هویدا شده، از آن مخالفان که به ناحق مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند به این دلیل که منتقد و معترض این حاکمان بوده اند ، اعاده ی حیثیت و عذر خواهی و طلب عفو وبخشش نمی شود بلکه بالعکس همچنان به بهانه ی ضد انقلاب بودن دچار محظورات هستند و درلیست سیاه جای دارند.
قضات محترم، بر سر آنم که با اجازه ی شما بگویم: می بایست جای شاکی و متهم را عوض کنیم اینجانب و بسیاری دیگر از فعالان سیاسی و آزادگانی که در دستگاه قضایی محاکم شده و می شویم و بسیاری از آنهایی که امروز به عنوان فعال سیاسی در زندان به سر می برند، نه تنها مجرم نیستند بلکه شاکیان بحقی هستیم که دادشان را نداده اند و مجرمان حقیقی آنان را با تکیه به قدرت به بند کشیده اند.
بزرگواران در کشور عزیزمان، گروهی که واجد اندیشه ای بوده اند و مدعی داشتن توانائی هایی برای اداره کشور بوده وبرای امور مختلف فرمول هایی داشته اند و خود را افرادی باتقوا در این مسیر می خوانده اند سه دهه و اندی بر ما حاکم شده و حکم رانده اند.موجودی که از عملکرد این مدعیان به وجود آمده، شرم هستی ست. فساد و تباهی همه ی جامعه را گرفته ؛اقتصاد و صنایع و کشاورزی ورشکسته و رو به ویرانیست، امور آباد بایر شده، متخصصین آواره، مدعیان برمسند، ارتشا و فحشا در اقتصاد آشفته گسترده و هزار کژی و کاستی که برای شمردن آنها هیچ رغبتی ندارم! شما خود به این مسائل مستحضرید، اطرافیان و بستگان و دوستان و خویشان شما هم لا بد اگر از شما احتیاطی نداشته باشند همین مطالب را خواهند گفت. این وصف عمومی حال جامعه است. وصفی عمومی؟ برای دیدن همه ی این تباهی ها نیازی به تئوری های پیچیده نداریم. از فرط عیانی قبحشان ریخته. محصول این بستر از بی شرمی دریده چشم است و گستاخ به پیش می تازد و آبروی آنکس که از پاکی و راستی نشانی دارد می برد. زبانش تمسخر است وکین و کنایه و فحش و عتابه! بزرگواران این موجود عجیب الخلقه که اگر خواستید وصفش از من بپرسید تا زبانی گشوده، قلمی رانده و کتابی فراهم کنم مر این موجود کریه المنظر از برای شما، محصول و برآمده از آن حاکمان است. بنا به فلسفه ی اسلامی که رابطه ی سبب و مسبب را پذیرائیم و هم نظر و هم رای؛ چیزی از هیچ پدید نمی آید و هر چیزی از هر چیزی نمی زاید، این موجود از هیات کلی آن حاکمان زاده شده است. نقصی در اندیشه ی آنها راه داشت، و آن اندیشه نمی توانست موجد وجود عالی مقام با حسن منظر شود، هچنین فرمول های آنها برای اقتصاد و فرهنگ و سیاست و… همه ره به ورشکستگی و سرشکستگی و تباهی و ویرانی می برد و از تقوای آنها جز سالوس چیزی بر نخاست. ما فیای هفت سری زائید که هم قدرت نظامی و امنیتی دارد و هم قضایی و هم اقتصای. در همه ی این سال ها هر آنکس، که خواست به اندیشه ( مبنای نظری ) یا فرمول ها و راه حل ها و یا تقواها و مهارت های آنها ایرادی وارد کند دچار روند فرسوده و فرساینده ی نظام امنیتی و قضایی شد. آنها اهل گفتگو و حساب و کتاب نیستند بلکه سخت ابا دارند و هر گاه مجبور به گفتگو شدند صحنه را به هم ریختند. تمام زبان ها و ذهن ها زیر ذره بین امنیت از منظر این اهالی قرار گرفته است. مردم نامحرم و نابالغ و صغیر فرض شده اند که کارشان به تایید و تحسین و استقبال گرم و زدن مشت محکم بر دهان دشمنان محدود است. این دید امنیتی مردم را با کد واژه ی خودی و غیر خودی کدگذاری کرد به آنها شناسه داد و امکانت سیستم را به روی آن شناسا گشود. اما این پرگار امنیتی رسام الحدود، بنا به طبعیتش گریبان خودی ها را هم گرفت. به هر روی من از شما قضات محترم می خواهم که امروز در کنار من و امثال من، و هم صدا با خیل عظیم آزادی خواهان عدالت طلب بر علیه افراد دخیل در این فرآیندی که وصفش گذشت اعلام جرم نموده و مجدّانه بر سر حق ملت بایستید. باور کنید با محاکمه من و امثال من چیزی درست نخواهد شد. در اینجا نگارش بخش اول دفاعیه خود را پایان می دهم و مجالی برای دفاع حقوقی با زبانی مختص به خود و با تکیه به اصل و ماده می گشایم
۱- حزب پان ایرانیست، حزبی کاملا قانونی است
قاضی محترم در رای صادره مستنداتی مبنی بر غیر قانونی بودن حزب پان ایرانیست ارایه ننموده امر را بدیهی تلقی و خود را بی نیاز از اثبات موضوع دانسته است در حالی که مطابق با قوانین موضوعه کشور و اصول و موازین حقوقی ابتدا می بایست غیر قانونی بودن حزب در دادگاه صالحه اثبات گردد آن گاه می توان اشخصاص را به دلیل عضویت در آن به پای میز محاکمه کشاند اصل ۳۷ قانون اساسی نیز در این مورد صراحت دارد . بنا بر این به استناد این اصل فعالیت حزب پان ایرانیست غیر قانونی نمیباشد مگر اینکه در دادگاه صالحه مطابق با اصل ۱۶۸ قانون اساسی و با حضور هیات منصفه این امر ثابت گردد که تا کنون این اتفاق رخ نداده است .
۲- عدم دریافت مجوز دلیلی بر غیر قانونی بودن حزب نیست
سابقه فعالیت حزب پان ایرانیست به سه دهه پیش از انقلاب سال ۵۷ بر میگردد و حزب ما از ابتدای فعالیت خود اعتقادی به کسب مجوز برای فعالیت نداشته و اکنون نیز مطابق با قانون چنین درخواستی ندارد . اصل ۲۶ قانون اساسی و ماده ۶ قانون فعالیت احزاب فعالیت حزبی را بدون مجوز آزاد اعلام نمو ده و با عنایت به اصل اباحه کسی حق ندارد این آزادی ما را بمیل و سلیقه خود محدود به کسب مجوز نماید .
۳- گزارش مراجع امنیتی و اطلاعاتی حتی طریقیت ندارد
یکی از مستندات زکر شده در حکم دادگاه گزارش مرجع امنیتی ، اطلاعات در خصوص اهداف، رویکرد و اقدامات حزب است این گزارش ناشی از سوء عملکرد و نبض نهاد امنیتی در خوزستان است و حتی طریقیت هم نمی تواند داشته باشد.. با عنایت به موارد ذکر شده، حکم صادره بر خلاف نص صریح قانون از جمله مواد ۲۱۳ و ۲۱۴ قانون آیین دادرسی کیفری استناد گردیده، غیر مستدل و غیر موجه می باشد در خواست نقض آن را از عالیجنابان دارم .
پاینده ایران
حجت کلاشی ۲۳/۹/۱۳۹۰
نظرات