ریشههای تاریخی غلبه تعهد بر تخصص میان انقلابیون
(سانحه هواپیمای اوکراین)
? ? : ارسام محمودی
نزدیک به یک هفته از انهدام هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ حامل نخبههای ایرانی، توسط سامانه پدافندی سپاه میگذرد. مسئولین سیاسی و نظامی که در ابتدای امر سعی فراوانی برای پنهان ساختن دلیل سقوط این هواپیما به خرج دادند، با سفر تیم کارشناسی اوکراینی و انتشار فیلمهایی از اصابت موشک به هواپیما در رسانههای بینالمللی، نهایتاً مجبور به اعتراف شده و پذیرفتند که این هواپیما توسط پدافند سپاه پاسداران مورد هدف قرار گرفته است. کسانی که اندک دانش نظامی دارند، میدانند امکان وقوع چنین اشتباهی، در نزدیکی یک فرودگاه مسافربری آن هم در سال ۲۰۲۰ حتی در زمان به اوج رسیدن بحران، نزدیک به صفر است. تنها زمانی امکان وقوع چنین حادثهای وجود دارد که مسئولین نظامی سازمانی که هواپیما را مورد هدف قرار داده (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) مانند همتایان سیاسی خود در جمهوری اسلامی از سوادی ناچیز در حوزه فعالیت خود برخوردار باشند. زمانی که بیسوادی و بیکفایتی و اوهام ایدئولوژیک بر منطق و دانش سیاسی و دفاعی غلبه میکند، باید هم بعد از چهل سال انتظار وقوع چنین حوادثی را داشت. اینجاست که باید به دنبال ریشههای این غلبه نامیمون در بهمن ۵۷ گشت. غلبهای که باعث کشته شدن و حذف بسیاری از افراد توانمند و باتجربه در حوزههای سیاسی و اقتصادی و نظامی شد. البته طبیعت انقلاب ۵۷ هم همین بود و داشتن انتظاری غیر از این از انقلاب ۵۷ اشتباه است.
تنها یک هفته پس از فروپاشی سیاسی ایران در بهمن ۵۷، ابعاد نگاه ایدئولوژیک انقلابیون به نیروهای مسلح و میزان درک آنها از قوای قهریه ملت ایران مشخص میشود. سیدمحمود طالقانی از روحانیون اخوانی مسلک و ایدئولوژی زده که پدر معنوی بسیاری از گروههای انقلابی از جمله سازمان تروریستی مجاهدین خلق و نهضت آزادی بود و رابطهای نزدیک با جبهه ملی داشت در ۲۹ بهمن ۵۷ در یک کنفرانس مطبوعاتی که پس از دیدار وی با یاسر عرفات ترتیب داده شده بود، سلسله مراتب نظامی در ارتش را زیر سؤال برد و بساط هرج و مرج را در ارتش، شهربانی و ژاندارمری فراهم کرد و بهانه را برای گروههای انقلابی برای غارت سلاح از پادگانهای ارتش نیز مهیا ساخت. محمود طالقانی در این کنفرانس خبری درباره وضعیت ارتش، در اظهار نظری که از نظر قیاس شرایط وقت با اوضاع صدر اسلام به قیاسهای این روزهای مسئولین جمهوری اسلامی بسیار نزدیک است و شاید بتوان آن را از اولین نوع این قیاسها به شمار آورد، میگوید: «شما وقتی در صدر اسلام نگاه کنید میبینید که ارتش مردم بود و مردم ارتش بودند و با همان ارتش دو امپراطوری را در ربع قرن فروکوفتند. نظام حاکم در ارتش اسلام نظام درجه نبود، بلکه نظام لیاقت بود». طالقانی در ادامه این کنفرانس خبری، پس از درخواست محاکمه نظامیان رده بالا و امرای ارتش میگوید: «اگر کار بدست من باشد، من یک پاسبان لایق و با ایمان و کاری را در رأس شهربانی قرار میدهم و ستوانیک لایق را در رأس ستاد [ارتش] قرار میدهم. اما هنوز در خصوصیات ارتش این تلقین وجود دارد که یک دو ستاره باید در مقابل سه ستاره سلام بکند و باور نمیکند که یک دو ستاره بر سه-چهار ستاره فرماندهی کند. این نیاز به زمان دارد تا به تدریج این روابط از میان برود». خبرنگار از طالقانی میپرسد: «استنباط من از حرفهای شما این است که ارتش ما در آینده با ارتش فعلی کاملاً متفاوت خواهد بود» و طالقانی پاسخ میدهد: «بله». (روزنامه اطلاعات، دوشنبه ۳۰ بهمن ۵۷، شماره ۱۵۷۸۸، ص ۱۰)
از فهوای کلام طالقانی که فرسنگها با عقلانیت و منطق فاصله دارد، میتوان فهمید آنچه که او به دنبالش بوده چیزی شبیه به همین سپاه و بسیج است که او میخواسته جایگزین ارتش شوند. در طول چهل سال گذشته و خصوصاً در دوران جنگ، بسیاری از ارتشیان نسبت به عدم آموزش کافی پرسنل سپاه و عواقب سپردن امنیت کشور و سامانههای حساس پدافند به دست این گروه، هشدار داده بودند. خطاها و اشتباهات پرسنل سپاه در طول جنگ، باعث ریخته شدن خون بسیاری از ایرانیها شد. اما حتی تجربههای تلخ جنگ هم باعث نشد تا مسئولین جمهوری اسلامی ترس و بیاعتمادی به ارتش را کنار بگذارند.
این سخنان غیرعلمی و ایدئولوژیک طالقانی بیانگر نگاه غیرعقلانی و غیر منطقی موجود بین انقلابیون وقت است. بانی اصلی این نگاه، گروههایی چون نهضت آزادی بودند که جنگ سیاسی را علیه نیروهای مسلح ایران در دوران محمدرضاشاه آغاز کردند. آنها که دنبال جایگزینی تعهد به جای تخصص بودند و تاریخ چهل سال گذشته نشان میدهد چه فجایعی در عرصههای مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی، زیست محیطی و … با تکیه بر همین نگاه انقلابی بر کشور ما نازل شده است.
نظرات