مدتهاست که صدای زوزهی گرگان را در آذربایجان (یا پیرامون آذربایجان) میشنویم و نسبت به تحرکات پانترکیستی آگاهیم.
سرآغاز این امر درمطامع الحاقگرایانهی پیرانهسر دولت افول یافتهی عثمانی میبود که با مقاومت روشن اندیشان و آزادیخواهان آذربایجان و دیگر نواحی ایران در آن روزگار، نافرجام ماند تا دولت امپریالیستی شوروی دگر باره فرقهی دموکرات را به هر حیث تجهیز و مهیا کرده و به میدان آورد.
پس از شکست فرقه، اکنون بقایای آن به پوشش صرف پانترکیستی خزیده و تولیدات دستگاههای جنگ روانی دولت شوروی را با پشتیبانی دولت خانوادگی علیافها – حلقهی ک.گ.ب – و لابی قدرتمند ترکیه در ایران که در حال حاضر عمدتاً تمایلات اقتصادی دارد و نیز حمایت احزاب برادر بزرگتر در کشور مذکور چون حزب حرکت ملی ترکیه و…. همراهی برخی از عناصر چپ سابق در خوابگرفتگی اسفبار دستگاههای مسوول و گاه همراهیهای معنادار، به کمک دیگر سازمانهایی مانند داک و حرکت ملی و… که دستپروردهی همان ارادههای بیرونی هستند از آذربایجان تا تهران توزیع میکنند.
آنها هویت وحدت و تمامیت ارضی میهنمان را هدف قرار دادهاند. در کمال شگفتی، آنها در اکثر ادارات و سازمانها در پستهای مختلف و گاه کلیدی جا خوش کردهاند. دستهای پشت پرده و هوشیاری، این آرایش و استراتژی را هدایت غیرمستقیم میکنند. چینشها، چینشهای معناداریست. علاوه بر اینکه برخی از آنها حرکت به سمت راس هرم قدرت را در دستور کار دارند و موفق نیز بودهاند، برخی دیگر نواحی میانی قدرت را اشغال کردهاند. این دسته اغلب در منطقه الفراغ جنگ میان نیروهای سیاسی حاکم به سر میبرند و توان تغییر موضع به هر میزان و به هر شدت، دارند. این مساله نشانگر آسیب دیدن هوشیاری ملی از سویی و فلج شدن عصب ارتباطی نهادها و ساختارها با مرکزیت فهم منفعت ملیست، در واقع گسستی بلکه بالاتر، شکافی ژرف میان هشیاری ملی و فرایند اداره کشور و اعمال قدرت به وجود آمده است، بنا براین اغلب قدرت در مجاری جریان مییابد که در واقع درخت منافع ملی آبیاری نشود و به پای درختی برسد که شاخهها و در نتیجه میوهی آن در خانهی همسایه است! در پی تعریف ناسیونالیسم ایرانی که در واقع حامل مضامینی تاریخی برای بیان و باز تولید هویت ملتی برای حرکت در مسیر آینده و تامین منافع و ملزومات بود – بهعنوان غیر و حتی ضد در رژیم حاکم و خلاصه کردن مضمون آن بهمثابه امری در حیطهی علایق پهلوی و نه چونان امری واجد منطق تاریخی و مولَّف از مواد و عناصر تاریخی این مرزو بوم – مخالفان هویت و وحدت ایران با تکیه بر هم نوایی با این ضدیت نه بهعنوان جریاناتی تهدیدگر بلکه حتی بهعنوان هم پیمانان تاکتیکی با صاحبان قدرت به حساب آمدهاند. نیروهای امنیتی میپندارند میتوان میان این نیروها و نیروهای ملی، جهت کنترل قدرتیابی ملیون ایرانی نوعی بالانس و توازن بهوجود آورد؛ این تاکتیک قدیمیست، و دستیازی به این قبیل تاکتیکها در این دوران و در حال حاضر ایران، امری سادهلوحانه و نتیجهی بازیچه پنداشتن امر پیچیدهی سیاست است البته این گروهها به خوبی همصدایی با ایدئولوژی حاکم را آموختهاند.
عناصری از آنها را حتی در مرکز نشر آثار آیتاله خمینی میتوان یافت، ناصر پورپیرا تحت حمایت اهالی قدرت توانست تاریخ ایران را جرح جاهلانه کند و به سرعت سر از تلویزیون انحصاری جمهوری اسلامی درآورد و C.Dهای سخنرانی او در ابعاد گسترده و سازمانیافته پخش شد. پس از سالهای اولیه انقلاب که انتشار نشریات محلی از سکه افتاد و ارگان حزب توده که به سه زبان منتشر میشد، متوقف شد، این انقلابیون و نهادهای انقلابی بودند که نشریات ترکی را منتشر کردند. ( یول توسط عبادپور و سلیمی نمین در کیهان هوایی منتشر شد. عباد پور از عناصر تندرو ترکگرا بود، که بعدها دست به انتشارات شبنامههای بهنام یولداش و سپس گارداش زد. روزنامه اطلاعات سهند را و تبلیغات اسلامی «ییر لیک» را منتشر کردند، ماخذ این اطلاعات گفتار ایرانپرست عالم، آقای ناصر همرنگ میباشد). سالهای بعد، نشریات محلی با زبان آذری – ترکی، و با گرایشات تند پانترکی بهصورت زنجیرهای در ابعادی غیر قابل باور یا مجوز وزارت ارشاد پا بهصحنه گذاشتند، در این نشریات جدا از تبلیغ و ترویج مباحث ضد ایرانی، تاریخسازی، توهین به افراد و گروههای مختلف و اختلافافکنی میان آذریها و کردها و… خالصسازی زبان، تاکید به یک نژاد اصیل! … چیزهای دیگر نیز دیده میشد، اما باور آن سخت بود. در واقع این نشریات نه تنها در راستای پیاده کردن استراتژی کلان آنها بود بلکه مهمترین و اثرگذارترین ابزار آنها پیش از ظهور تلویزیونهای تشکیلاتیشان بود، و مجرایی برای پیشبرد استراتژی به حساب میآمد.
استراتژی گروههای تجزیهطلب
۱٫ آنها تحولات یوگسلاوی را که منجر به تجزیهای آن سرزمین شد، فرا راه خود قراردادهاند. بهعبارتی ظهور و گسترش ناسیونالیسم دراروپای شرقی معیاری برای فعالیت هدفمندشان میباشد. (میر سلاوهرش و دیگر دانشمندان غربی تحقیقات خوبی در زمینه ناسیونالیسم اروپای شرقی دارند). از اینروی میکوشند مبانی تاریخی یکسره بیپایه و مجعولی را که بیشتر محصول همان دستگاههای جنگ روانی شوروی و طرحی برای ادغام نواحی از ایران در چارچوب مرزهای امپریالیستی بود، بهصورت کتاب و سپس در لابهلای نشریات متعدد خود در اختیار افکار عمومی قرار دهند. سالهای پس از انقلاب، سالهای بیمهری به تاریخ ایران بهطور اعم و تاریخ ایران باستان بهصورت اخص بوده است. ایدئولوژی کمونیستی در ایران با برداشتی بهشدت سطحی از تمام تاریخ ایران، کوشید آنرا بهصورت تقابل میان ستمگران و ستمدیدگان، بهرهکشان و استعمارگران با تهیدستان، فرو کاهد. این روایت در انقلاب ۵۷ بهصورت غیرواقعی انقلاب علیه استبداد۲۵۰۰ ساله باز تولید شد. تاریخ ۲۵۰۰ ساله ما، تاریخ ۲۵۰۰ ساله ستمشاهی، چیزی جز ستم تلقی نگردید که لابد ارزش چندانی برای بیان و آموزش نداشت؛ جز بیان همان سیاهکاریهای شاهان ستمکار، تا همین اکنون نیز تاریخ ایران باستان در کتابهای تاریخ مدارس بهشدت نحیف است و گاه با بخشنامهها و… از مواد امتحانی حذف میشود تا ارزش خواندن نداشته باشد! بدین ترتیب یکی از پایههای هویتی ما آسیب دید. تاریخ ایران و پیوستگی آن هیچگاه تا این اندازه آسیب ندیده است حتی در حمله مغولان و ترکان ما توانستیم هویت تاریخی خود و تداوم آن را میان اکنون و گذشته حفظ کنیم؛ گذشتهای که قابل تکیه و افتخار بود، دوران پیشدادیان وکیانیان مکان وحدت تباری با نجابت و اصیلزادگی از سویی و پیوند ناگسستنی ذاتی با مفهوم ایران زمین از سویی دیگر بود. تاریخ ایران باستان چنان با شکوه بود که سلجوقیان خود را به کیانیان بستند. این بیمهری و حتی عناد و ستیزش با تاریخ ایران، سبب ساز گسترش تاریخسازیهای پانترکیستی شد. کتاب تاریخ کهن ترکان ذهتاب بارها و بارها به چاپ رسید و به وفور و گستردگی پخش و فروخته شد. حتی با غلو میتوان گفت در بقالیها هم جدای از ویترین کتابفروشیها میشد و میشود یافت. مکمل این کتاب نوشتهی سراپا جعلی پور پیرار بود که بواقع این هر دو کتاب دوروی یک سکهاند.
این نوشتارها سپس در نشریات کاملاً پیوسته به هم به کرات درج شد که در نبود نشریات ملی و آزاد، میانهدار میدان مطبوعات در پهنهی استانی بودند. این نشریات زنجیرهای عهدهدارعمومی کردن این مباحث شدند. و سالها کردند آنچه نمیبایست میشد. آنها حمایت شدند و آگهیهای دولتی گرفتند و گسترش یافتند و جدا از شهرهای آذرینشین در تهران هم پخش شدند. توهین کردند، سخنپراکنی کردند علیه وحدت ملی سخن راندند تحریف کردند و شگفتا که همهی این رفتارها تحت عنوان آزادی بیان توجیه شد!
کدام آزادی بیان! مگر در ایران آزادی بیانی هست؟ در این تاریخسازیها کوشیده شد اسطوره، تاریخ متصل ترکی و مجزا از تاریخ ایران و ملت ایران برای آذربایجانیها تدارک دیده شود. این مواد، عناصر سازندهی هویتی نو بود. هویتطلبی مکانیست در مباحث آنها که در آنجا میتوان به مقابله با فرایند الیناسیون شتافت که در واقع چیزی جز محو کردن علایم و نشانها و هویت ایرانی در میان آذریها نمیباشد بنابراین آنها همگانی کردن این برساختههای خود را تحت عنوان هویتطلبی مطرح کردند و بعدی ایدئولوژیک بخشیدند. یعنی بعد از ساختن عناصر هویتی که لازمه یک ملیت است حال، مرحله هویت طلبی یا همگانی کردن این پندارهای به کل بیاصل و پایه فرا رسیده است.
۱٫ مشروعیتزایی: این جریان یعنی جریان پانترکیستی به شدت راسیستی و تمامیتخواه است. آنها به هر آنچه غیرترک است توهین میکنند و گاه حتی به سمت نسلکشی نیز گرایش دارند – حمایت از نسلکشی عثمانی علیه ارامنه – به راحتی به اقوام دیگر در ایران توهین میکنند… سگ و…. آنها پایه ملیت فرضی خود را بر شانههای خونترکی بر پا کردهاند با شدت شوونیست هستند و تمام مفاخر علمی و ادبی ملی ایران را بنام ترک مصادره میکنند. البته منهای اندکی از جمله فردوسی بزرگ را. تمامیتخواه هستند چون تنها به اندیشهی خود و نژاد خود که شامل این اندیشه است در آذربایجان حق اظهار وجود قائلند. اما همواره میکوشند در پس مطلوبهای ذهن بشری پنهان شوند. حکایت آنها حکایت جامعهی باز و دشمنان آن پوپر است: استفاده ابزاری از آزادی و از این قبیل مفاهیم. جریانات ملهم از شوروی کمونیستی همواره فرار به جلو و حق به جانب بودن را در تاریخ حیات خود برگزیدهاند. حرکت پیشهوری را بنگرید به استالین وابسته بود، عکس آن را بر فراز سر هیات دولت خود داشت آنگاه از استبداد و دیکتاتوری مینالید و ادعای آزادی داشت: نام خود را فرقهی دموکرات نهاده بود؟! چگونه میشد زیر عکس استالین دموکرات بود مهم نیست، مهم آنست که میشد با این عنوان مدعی بود. پیشهوری زمینها را مصادره کرد یعنی از خوانین گرفت و میان پیشهوران بخش کرد و سپس مدعی شد که در حمایت از پیشهوران چنین کرده است. سالها و حتی تا اکنون این عمل او جدا از دلایل سیاسیاش و ریشههای آن که دستور استالین بود، چونان عملی مترقی تلقی شده است. اگرچه زمینهدار شدن مردم پیشهور – که پدران من هم در آن زمره بودند – امری پسندیده است اما کمتر کسی میپرسد که مگر در حکومت شوروی مالکیت خصوصی وجود داشت که این عمل در این چار چوب فهمیده شود. این عمل میان مرحلهای در دولتی شدن زمینهای کشاورزی بود که چونان تبلیغ سیاسی کوتاه مدت و به مثابه فریب رنجبران تدارک دیده شده بود رابطه خان خانی و مناسبات آن نمیتواند در این دوران مورد تأیید باشد و تداومناپذیر بود. اما عمل پیشهوری نیز هیچگاه در راستای مالکیت خصوصی نمیتوانست باشد؛ چراکه فرمان استالین نمیتوانست به چنین جایی ختم شود. میان آن عکس، آن محتوا و آن هیات دولت با لیبرال دمکراسی، رابطهی ضدین حاکم بود. مظلومنمایی تاریخی و داستانبافیهای خیالی و کوشش سیاسی خود را معطوف به رفع این مظلومیت کردن زیربنای پروژه تبلیغاتی آنها را میسازد. همواره «به حق باش و مظلومنمایی کن» و حرکت سیاسی خود را با مظلومیت و حقانیت بزرگ کن، آموزههای این جریان است. اکنون نیز میکوشند با تکیه بر مفاهیم مدرن و آمیخته با آزادی محملی برای اهداف سیاسی خود بجویند؛ آنها بر نیازها و عواطف طبیعی بشری تکیه میکنند و محتویات و دلخواستههای سیاسی خود را به آن خشت قالب میزنند. به یاد بیاوریم که کمونیستها در ایران نیز چنین میکردند گفتارهای غیرعلمی خود را تحت عنوان انواع مصطلحات علمی چونان تنها فلسفه علمی و غیره بیان میکردند. جایی که در آن ایستادهاند و بر آن تکیه دارند به اندازهای سست است که به هیچروی دوست ندارند آن موضع عریان و در منظر و مرئا قرار گیرد. بلکه بالعکس میکوشند آنجایی که نمیتوانند منطقاً آنجا بایستند را جایگاه خود معرفی کنند. این مساله بسیار امر پیچیده ایست که توضیح آنرا به یک مقاله وا میگزاریم. اما شاید بپرسید که چگونه این امر پیچیده توسط این گروهها طراحی میشود. در پاسخ باید بگویم راز آن در مدارس حزبی شوروی نهفته است. میدانیم که حزب توده قویترین حزب تاریخ ایران بوده است و بهنظر میرسد که بدنهی فکری و روشنفکری آن و یا متاثران از این جریان، بیشترین نقش را در تخریب هوشیاری ملی و عدم فهم درک تاریخی ما داشتهاند. حال همین حزب تودهی دموکرات در آلمان قدرتمند با حمایت حزب کمونیست آذربایجان (باکو) و دستگاههای امنیتی عملاً تحت کنترل و اداره رهبران فرقه درآمد. آقای جهانشاهلو میگوید: “چون قیدار علیاف افسر سازمان امنیت روس، رهبر حزب کمونیست آذربایجان شد با سروسری که از گذشته و از تبریز با فرقه دموکرات داشت، ترکتازی غلام یحیی در دستگاه حزب توده شتاب بیشتری گرفت بهویژه پس از مرگ عبدالصمد کامبخش…. کار بهجایی رسید که غلام یحیی هر کسی را که میخواست به هموندی کمیته مرکزی حزب توده و نامزدی آن میگماشت و با هر کسی میانهی خوبی نداشت وی را بر کنار میکرد.” به هر حال دستگاههای امنیتی باکو در راهاندازی این فرقویون و جداییخواهان نقش اساسی داشتند و هیچگاه اجازهی نابودی آنرا ندادند و همواره زیر پر و بال خود گرفتند و این امر طبیعی است که در زمان صدارت علیاف پدر – که محل حضور و تلاقی قدرتهای غربی و اسرائیل است – به سیاق گذشتهی خود نزدیکتر شود. بعد از انقلاب اسلامی از سوی دیگر بسیاری از عوامل ساواک که بهویژه در آلمان روابط و مناسبات این افراد را کنترل میکردند لو رفت و ضربهی عظیمی بر دستگاه کنترل امنیت کشور وارد شد که نفوذ عوامل چپ در انقلاب در این روند موثر بود. نفوذ حزب توده در میان رهبران انقلابی به حدی بود که در تهیه برنامههای انتخاباتی حبیبی نقش داشت. کیانوری در گفتوگویی با «هرمان اکسن» (عضو دفتر سیاسی و دبیر کمیته مرکزی حزب واحد سوسیالیست آلمان) میگوید: “در تهیه برنامه انتخاباتی او (حبیبی) در انتخابات ریاست جمهوری” حزب “سهیم” بوده است. او اضافه میکند: “احتمال میرود یکی از اعضای مخفی حزب توده در دولت آینده وزیر بشود” (ص ۲۷۰). علاوه بر حزب توده چپگرایان در دستگاه قضا نیز نفوذ قابل توجهی یافتند. رهبر حزب نیز، در “تصمیم خویش مبنی بر حفظ سازمان مخفی حزب و دخالت ندادن آن در فعالیت علنی مصر بود.” (ص ۲۵۸)
۲٫ جعل: تاکتیک مهم پانترکیستها با محوریت فرقویون خلق تاریخ مخیل مجعولی است تا در آن مجالی برای طرح عناصر لازم برای یک ملیت فراهم شود. آنها پروژهی ملتسازی را دنبال میکنند.
در تاریخ مخیل مجعول، با تأکید بر تبار ترک، اسطورههای “نژاد ترک” و ریشهها و نیاکان “ترک” برای آذربایجانیان روایت میشود. در این زمینه موارد مشکوک و مبهم تاریخ و اغلب تاریخ تحریف شده جای تاریخنگاری علمی مینشیند و به عنوان مثال سوریها و اورارتوها و … ترک معرفی میشوند، همراه با چاشنی زبانشناسی سلیقهای که بهعنوان مثال واژهی آذربایجان طی شعبدهبازی لغوی، ریشه و معنایی ترکی مییابد و… در این تاریخ برای این تبار جنگ و صلحهای رمانتیک طراحی میشود و سپس غیریت مقابل این من مجعول را با نفرتپراکنی در سایهی محرومیت تاریخی تصنعی که در واقع واقعیت بر ساخته و القاء شده است، در درون مرزهای ایران، فارسها قرار میدهند. سپس با تکیه بر عناصر فرهنگی چون آداب و سنن، موسیقی، فولکور… حس عاطفی مردم عادی را برانگیخته و مسأله را با علایق احساسی پیوند زده و رنگ و رویی پوپولیستی رمانتیک میبخشند. مرحلهی آخر نیاز به یک سرزمین برای این ملتسازی میباشد که با طرح اصطلاح فدرالیسم به سوی تحقق آن گام برمیدارد.
همهی اینها همه ی آن چیزیست که پروژهی پانتورکیستی را میسازند که از طریق نوشتارها، مطبوعات و تلویزیونها دنبال میشود.
در اینجا گفتار را به پایان میرسانیم. مطلب که گفته شد اگر مقاله بشود که خواهد شد، شرح و ربطی مناسب و وضوح لازم را خواهد یافت. در اینجا به این مقدار بسنده میکنیم.
به هر حال، علیرغم همهی گفتهها یعنی کوششهای ضدایرانی و حمایت خارجی، این جریان بهجایی نخواهد رسید. چنانگه در زمان اشغال ایران توسط امپریالیسم شوروی و حضور قوای سرخ از آذربایجان تا نزدیکیهای تهران و نبود توان دفاعی ایران بلکه فروپاشی آن، باز به جایی نرسیدند، چراکه خود فاعل مختاری نیستند و ارادهای از خود ندارند و هنوز میهنپرستان ایران از میان نرفتهاند و تخمشان ملخ نخورده که صحنه از شیران خالی باشد.
امکان تجزیه نیز در ایران وجود ندارد، آنها این امر را خود علیرغم تمایل به آن میدانند اما میکوشند هزینهی زندگی در ایران را با راه انداختن تضاد و تنشهای داخلی افزایش دهند. ناسیونالیستهای ایران قطعاً مراقب این تحرکات خواهند بود.
ما در صحنهایم.
حجت کلاشی
نشانی مقاله در تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
این مقاله بدرستی حقایق را بیان داشته. امروز ما بشدت ناظر یک توطئه سازمان یافته از طرف آران اشغالی( آذربایجان جعلی) و ترکیه با همکاری همه جانبه اسرائیل و آمریکا و اروپا و هماهنگی خامنه ای که پانترک است، میباشیم. چرا خامنه ای ، چون هم اوست که دستور میدهد که تاریخ ایران از کتابهای درسی حذف شود و هم او بود ه که در نمایشگاه کتاب دکورهای تخت جمشید را برنتافت و دستور جمع کردن آنها رو صادر کرد. بزرگترین پانترک در ایران خود خامنه ایست. حتی عمله اکره او در مجلس هم با ایرانی گری مقابله میکنند، منظور من واکنش با صطلاح نماینده های باصطلاح آذری در مجلس در رابطه با خواندن شعری از طرف نماینده گیلان بود.
خلاصه کلام اینکه اگر این رژیم ضد ایرانی دوام آورد ایران تجزیه خواهد شد و شیران در برابر کفتارهای انبوه که بند نافشان به جمهوری باصطلاح اسلامی و یگانگان بند است کاری نخواهند وانست کرد. این رژیم نه درد دین داره نه وطن. مامریت آنها نابودی ایران است. نابودیی که ۲۵۰۰ سال است که فرهنگ غربی اروپایی از زمان یونانیها خوابش را میبینند. و حالا برای این کار نوکرانشان را در جمهوری اسلامی به میدان فرستاده اند.
باید عرض کنم که در چند سال اخیر یکی از حال به هم زن ترین مقالاتی بود که خوندم و یکی از فاشیستی ترین افکار. در واقع یک تفکر فاشیسم یک تفکر فاشیستی دیگه رو محکوم میکنه چطور امکان داره که پان ایرانیسم خوب میشه ولی پان ترکیسم بد میشه؟؟؟؟ چطور میشه با پان ایرانیسم میشه انسانیت برخی از انسان ها رو زیر سوال برد (همونطور که افغان ها، اعراب از طرف پان ایرانیست ها شترسوار و … قلمداد میشه) ولی همون تفکر توسط دیگران نهی میشه. البته چیزهای عجیبی هم تو مقاله دیده میشه: مثل امپریالیسم شوروی!!!! والا ما امپریالیسم امریکا شنیده بودیم اما امپریالیست یک کشور کمونیستی نشنیده بودیم. در واقع امپریالیست مرحله آخر کاپیتالیسم هست و اصولا ربطی به کمونیسم نداره.
علاوه براین توی این مقاله توهم توطئه به شکلی که در ایران رایجه موج میزنه اینکه یه تعدادی از افراد کشورمون دارن تو ادارات کار میکنن و به خاطر جفایی که تاکنون بهشون شده به تفکری گرایش پیدا کردن حالا چه درست و چه غلط و نویسنده مقاله این گرایشات رو یک پروژه بزرگ قلمداد میکنه که بیشتر شبیه داستان های جنایی وتخیلی هست تا واقعیت امر.
البته به طور واضح بگم که مخالفتم با این مقاله به معنی قبول پان ترکیسم نیست و البته من هم گفته های پورپیرار رو شنیدم وسی دی اظهاراتش هم نگاه کردم و کاملا مشخص بود که اظهارات غیرعلمی و سراسر دروغ و بی محتوا بود و فکر میکنم اگر کسی اطلاعات اندکی از تاریخ داشته باشه یا به روش شناسی علمی اشنا باشه میدونه که بیشتر حرفهای ایشون جنبه تبلیغاتی و شو داره اما این به معنی محکوم کردن خواسته های هموطنانم نیست و همچنین به دلیل وجود پان ترکیسم تعدادی افراد من به دام پان ایرانیسم یا پان فارسیسم نمی افتم
دموکراسی با هیچ پانی سازگار نبوده و اینکه اگر روزی روزگاری کسانی باشند که ادعا تجزیه داشته باشند که به نظر من تعدادشون بسیار کم هست باید اجازه داد با همه پرسی نظر کل افراد یک منطقه رو در مورد سرنوشت خودشون پرسیده و اجررا بشه. دوران پان ها سالهاست که گذشته امروز انسانیت یک انسان مهمه نه اصالت یا زبان اون
اقای علی :پان ایرانسیت ایران شمول است و همه ی اقوام ایرانی را دربر می گیرد من که خود شمالی بودم و به جلسات آنها رفته بودم دیدم تمام رهبران حزب یا کرد ویا آذری بودند واین نشان از سطح بالای شعور در حزب را می داد ،وانگهی چرا در آمریکا ،انگلیس وروسیه رفراندوم منطقه ای بر گذار نمی شود که شما از روابط انسانی حرف می زنید !حکومت در ایران دست ترکهاست ؟! شاه ترک علی خامنه ایست که به جنگ تمدن ایران زمین بر خواسته؟!! سعی کن انصاف را رعایت کنید .
اقای علی :پان ایرانسیت ایران شمول است و همه ی اقوام ایرانی را دربر می گیرد من که خود شمالی بودم و به جلسات آنها رفته بودم دیدم تمام رهبران حزب یا کرد ویا آذری بودند واین نشان از سطح بالای شعور در حزب را می داد ،وانگهی چرا در آمریکا ،انگلیس وروسیه رفراندوم منطقه ای بر گذار نمی شود که شما از روابط انسانی حرف می زنید !حکومت در ایران دست ترکهاست ؟! شاه ترک علی خامنه ایست که به جنگ تمدن ایران زمین بر خواسته؟!! سعی کن انصاف را رعایت کنید .
آن شبی که جناب شریعتمداری در صدای آمریکا حرف میزد و از او پرسیددند که چرا آذربایجان به جنبش سبز نپیوست متاسفانه با تمام ادعایی که دارد و حتی میگوید من جزو اپوزیسیون مرکز هستم گفت مردم آذربایجان از مردم ایران جلو ترند به ۳ دلیل:
۱- اینکه در سالهای اول انقلاب به ولایت فقیه “نه” گفتند و به مبارزه پرداختند اما بقیه مردم این کار را نکردند، باید به ایشان گفت که برخاستن آن مردم به دلیل “نه” به ولایت فقیه نبود، بلکه اینها مقلدان پدر جنابعالی بودند که به حمایت از او برخاستند، اینکه نظر ایشان مخالفت با ولایت فقیه بود درست، اما اگر هر نظر دیگری هم داشتند مقلدانشان دنبال رو بودند، حالا چگونه آنها را به جای آزادی خواهان جا میزنی بماند.
۲- میگوید که سال ۸۵ مردم آذربایجان به دلیل توهین به قومیت خود بلند شدند و دیگران حمایت نکردند، من به هیچ عنوان از آن کارکاتوریست حمایت نمیکنم و علاقه ای هم به ایشان ندارم، اما انصافا او هم منظوری برای توهین نداشت، لغتهایی مثل “نمنه” و “سننه” و برخی لغت دیگر ترکی به شدت در میان فارس زبانها هم هست، و بیان آنها ختی در حالت کارتون هم توهین یا هخقیری را به ذهن کسی متبادر نمیکند و مسلما و مطمئنا شما به دنبال بهانه جویی بودید، واگر نه این چه حرفی بود که به قول خودتان چندین نفر بابتش کشته شوند،
۳- میگوید مردم آذربایجان از مردم ایران جلوترند چون مردم آذربایجان سالها پیش به دنبال آزادی خواهی بودن و الان از این مسائل عبور کرده اند، و اینک به دنبال مسائلی مانند محیط زیست هستند، سوال من این است که چرا فرار به جلو میکنید؟ مگر شما که مبارزات سیاسیتان گذشته به نتیجه هم رسیده اید، اگر اینگونه است که خوش به سعادتان پس دیگر گله ای نباید بکنید اگر هم نیست، که نیست، چرا آقایان مبارز و مدعی طلایه دار همه جنبشهای آزادیخواهی چرا پشت جنبش و فرزندان ملت را خالی کرده اید؟ به دنبال کدام تسویه حساب هستید؟ چرا طلبتان را به جای حکام از مردم میخواهید؟
بحث دیگر این است که همان طور که در مقاله اشاره شد حرکت خطرناکی آمده و در نظر بگیرید کسی مانند آقای شریعتمداری به عنوان یک روشنفکر آذربایجانی اینگونه از هم زبانانش بدون منطق دفاع میکند از دیگران چه انتظاری دارید؟ بالاخره فکر میکنم آقایان بدشان نیاد که چند صباحی وزیر یا رئیس جمهور یک کشور حتا یک کشور ضعیف و کوچک شوند. اینگونه برخوردهای جدایی طلبانه در کدام کشور دنیا نمونه دارد؟ بی لیاقتی حکومت ایران مگر فقط ضربه اش به آذربایجان خورده؟ مگر نه اینکه در این سی سال آذربایجان و اصفهان بیشترین بهره کشی را از منابع ایران داشته اند؟ اگر به شما ظلم شده مردم سیستان و ایلام و چهارمحال و یاسوج چه بگویند؟ اگر به ترکها ظلم شده به کردها داده شده یا به فارس ها؟ مگر بیشترین اعدامی هم و کشتههای جنگ و جنبش از همین مردم به گفته شما ظالم فارس نبود؟ تا آنجا که ما میبینیم سران مملکت در هر دولت بیش از همه جا از ترکها بوده اند، مگر شما چند درصد از این جمیعت هستید که اینگونه تافته جدا بافته شده اید؟ کلا استانهای ترک نشین و ترکهای مقیم تهران چند میلیون هستید؟ هر چند که وقتی به تهران انگ میزنند فراموش میکنند که بسیاری هم در تهران ترک هستند. این ژستهای طلبکارانه چه معنایی میدهد؟ مگر میشود فرزندی چند سال در خانه پدرش زندگی کند بعد بگید این اتاق مال من است و میخواهم آن را بفروشم. اینجا ایران است یک وجب خاک آن هم جدا نمیشود، تا ۱۰۰ ساله دیگر هیچکدام از ما نیستیم اما این خاک همین گونه که هست باید به نسلهای بعدی برسد هر کسی دوست ندارد میتواند برود هر کجا که دوست داشت. اما این خانه جدا شدنی نیست، من کرد از آذربایجان همان قدر سهم دارم که یک فارس از کردستان و یک آذری از سیستان و الی آخر. ایران مال ایران است، همین.
چقدر خوشحال شدم با این مقاله قدرت اذربایجان جنوبی رو درک کردم ویاس حرکت خای تمامیت خواه رو از قدرت حرکت ملی دیدم . درضمن نگته کوچکی به رسانه ها شما ادم میفهمه که کی احتیاج به بال وپر خارجی داره
کسانی گرگند که به سرزمین دیگران تجاوز کرده،هویت،فرهنگ وثروت اقتصادی آنها را به یغما میبرند.کسانی گرکند که به دیگر ملیتها توهین کرده،حتی حاضر نیستند صبق قانون اساسی خودشان اجازه دهند دیگر ملتها به زبن مادری خود تحصیل کنند.کسانی گرگ هستند که در خوزستان به علت عدم استخدام اعراب و بکار گیری غیر بومیها موجبات بیکاری،فقر،اعتیاد آنها شده،عرصه زندگی مردم آنجا را که بر روی دریایی از نفت و گاز زندگی میکنند تنگ کرده اند.اقوام درایران قربانی نژادپرستان فارس شده اند.نژادپرستانی که مدعی تمدن باستان،منشور کورش مسخره هستند،اما در عمل نه به دمکراسی و نه به آزادی اعتقاد دqارند.و آنقدر ابله و عقب مانده هستند که وحدت یک کشور را در این میبینند که همه با یک زبان تحصیل کنند و فرهنگ و زبان خود را فراموش کنند.
هموطن گرامی هومن تا بحال چنین تحریفی از تاریخ ندیده بودم آیاایرانیان به سرزمین ترکها و عربها و مردم و ناموسشان تجاوز کردند یا بلعکس؟آیا ایرانیان زبان و خط ایرانیان را به یغما برند یا ترکان و عربان ؟ایا در ایران زمین آزادی دین و مذهب بود یا در استب های ترکستان و بیابان های عربستان؟آیا ایرانیان سعی در نابودی فرهنگ ترکان و عربان داشته اند یا بلعکس؟آیا زبان مادری آذری ها ترکی یا زبان مردم بین نهرین عربی بوده؟ایا حکوت جمهوری اسلامی از سلله پارس است؟آیاپارس ها در رفاه کاملند و دیگر اقوام ایرانی نژاد ستمدیده اند؟آیا یک ایرانی به کورش و منشور حقوق بشر او توهین میکند؟البته جسارت است آیا پرچم ترکها و تاتار ها گرگ نبود آیا عجمان عرب ها را تازی ختاب نمیکردند؟ایرانیان ثروت ترکان و عربان را به یغما بردند؟حال که یک حکومت الامی و خئن و مزدور و دستنشانده چنین ظلمی به همه ما ایرانی نژادان روا داشته بجای پاسداری از تاریخ و سرزمین خویش باید به هویت خود توهین کنیم ما از قدیم و زبان داشتیم زبان فارسی و فارسی دری اولی زبان اداری بود و دومی گویش مردم ایران ملک توایفی شد و زبانهای فارس دری تکاملش از هم جدا شد و مسیر جدایی پیمود اما همه همان زبان فارس دری است با گویشهای منطقه ای به جز زبان ترکی و عربی که با یورش سلجوقیان مغولان و اعراب به ایران به اجبار تغییر کرد مطلب شما همانند منطقی است که سعی دارد به ما بخوراند که مردم ایران با صلح و صفا اسلام آوردند و مردم آذری هم با صلح و صفا زبان آذری خود را رها کردند و ترکی رایج شد یا مردم عراق یا اراک عجم با آقوش باز از زبان عربی استقبال کردند
نژاد تراش گفت، ما برای براه انداختن خیمه شب بازی پارسیان، تمام تخم مرغ های خودمان را در دو سبد ” زبان فارسی ” و ” تاریخ ایران باستان ” گذاشته بودیم
در رابطه با زبان فارسی ما بطور عرق ریزان الفاظ من در آوردی را در ایران ساخته، آنها را با هواپیما به هندوستان برده، با طبل بد صدا اعلام می کردیم که آنها را در کتابخانه ای در هندوستان پیدا کرده ایم و بعد با قطار به ایران حمل میکردیم تا جایگزین لغات عربی بکنیم، ولی تا بحال نتوانسته ایم، لغاتی که نشانگر مرتفع تمدنی مثلآ پارسیان باشد، بسازیم. لغاتی مثل: عقل، عدالت، منطق، دولت، ملت، قضاوت، جامعه، حساب، قلب، زمان، صفر….
واقعیت این است که اگر از زبان فارسی، ضمیرها، بودن، شدن، و کردن را منها کنیم، باقی لغات اش عربی هست. بهمان خاطر – زبان فارسی با آن گرامر ابتدای که دارد همان لهجۀ بسیار ناقص زبان عربی بحساب می آید. بلاخره نشد
در رابطه با تاریخ هم، بعد از آنهمه خرج و مخارج برای جعل تاریخ، از ناصر پور پیرار بادی خارج شد و همۀ قصه هائی را که نوشته بودیم و آن همه اسنادی را که جعل کرده بودیم، برد. ناصر پورپیرار طوری + که دیگر دنبال این کار رفتن کاملآ بی فایده است.
salam pesar inaji?
man u ro dide budam
khoubeh shenakhtamet
.ey kash bejaye fara fekani az khodet miporsidi hasel in maghalat cheie?
man be jomhourie eslamie iran eteghad adaram
un ruz khodet gofty man be ghanun asasi eteghad daram wa un hoghoughi ro ke moshakhas kardeh ro mohtaram mishmoram
.
behar hal man iran ro dust daram unjouri ke mardom wa emam khamenei doust daran na unjuri ke hezbiai chap ya rast naghshe rikhtan nabudesh konand
.janam fadaie emam khamnehi wala gheir
در حال خواندن این مقاله هستم، آن را دیروز در فیسبوک پخش کردم با پیامی در ابتدا آن از طرف
خودم: این کمنت، اولین از بالا در این صفحه پان ایرانیسم، و این مقاله رو که هنوز نخوندم پخش
میکنم و اگر زیاده روی در مقاله باشد با عقل سلیم خود حس عمیق خود، آگاهی خود که با خواندن
به دست میآورم رجوع میکنم. سپاس بیکارن به تار نماهای برون مرز پان ایرانیسم، برنارد لوئیس،
مغز تاره تجزیه ایران، یهودی انگلیسی، جواب پرفسور تورج دریایی رو نیز از طریق این تار نماها
شناختم و در فیسبوک پخش کردم. در فیسبوک که تجزیه طلب قشقای، کرد، وول وول میزنند مانند کرم،
حتا به یک قشقایی از این نوع آن را با پیام با فیسبوک فرستادم بعد از اینکه برای من نوشت: تو
فارس باید بروی در افغانستان با طالبان زندگی کنی. و پیام آخر وی رو نخوندم، پیامی به وی
دادم همراه دو مقاله بالا، خفقان گرفت. آگاهی دادن و خود آگاهی راه من است. دکتر شهره بزرگی
بزرگی: الان دارم این مقاله رو که دیروز پخش کردم میخونم و در این خطوط: آذری رو در روبرو
فارس قرار دادن” رو خوندم، پیامی است که “جهانگیر ترک قشقایی” در فیسبوک برای من نوشت، در
زیر است. بعد از فرستادن جواب پرفسور تورج دریایی به برنار لویس تاره تجزیه ایران به این
جهانگیر ترک، خفقان گرفت!
****************************” در این تاریخ برای این تبار جنگ و صلحهای رمانتیک طراحی میشود
و سپس غیریت مقابل این من مجعول را با نفرتپراکنی در سایهی محرومیت تاریخی تصنعی که در واقع
واقعیت بر ساخته و القاء شده است، در درون مرزهای ایران، فارسها قرار میدهند.”(ازمقاله در
زیر است)
**************************
جهانگیر تورک قشقایی
من تو وطن خودم زندگی میکنم، شما بروید افغانستان کوه هندکش پیش پسر عموهای تان طللبان
من تو وطن خودم زندگی میکنم، شما بروید افغانستان کوهای هندکش پیش پسر عموهای تان طللبان.
دنیا از دست این ارتجاع فارسها به ظلع آمده
****************************
paniranist.org/%D8%A8%D9%87-%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D8%B8%D9%85%D8%AA-
%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86.php/
به نام عظمت ایران ایستاده ایم | تارنمای حزب پان ایرانیست
paniranist.org
مدتهاست که صدای زوزهی گرگان را در آذربایجان (یا پیرامون آذربایجان) میشنویم و نسبت به
تحرکات پانترکیستی آگاهیم.
J’aime · · Partager
***************************
Libelul Bozorgi
بزرگی: درود بر وجدانت ، حجت کلاشی، نویسنده این مقاله، زادی تو خال، دومین عنصری که از این
تجزیه طلبان ایرانی در فیسبوک خواندم، شناختم، بعد از “فارس رو ضّد ترک قرار دادن”، پست قبلی
من، امروز، در مورد این مقاله
******************
“بخشند. مرحلهی آخر نیاز به یک سرزمین برای این ملتسازی میباشد که با طرح اصطلاح فدرالیسم به
سوی تحقق آن گام برمیدارد.”
******************
paniranist.org/%D8%A8%D9%87-%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D8%B8%D9%85%D8%AA-
%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86.php/
به نام عظمت ایران ایستاده ایم | تارنمای حزب پان ایرانیست