قراباغ [ کوراباغ ] کوهستانی / ناگورا قرهباغ
هوشنگ طالع
بر اثر نبردهای ۱۳ سالهی امپراتوری روسیه علیه ایران ۱۸۰۳ – ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ – ۱۸۲۵ میلادی ، سرتاسر سرزمین قفقاز از ایران تجزیه شد . در این نبرد روسیان تنها نبودند ؛ بلکه از « تزویر » و « خیانت » انگلیسیان و نیز بدعهدی و خباثت فرانسویان و همچنین « بزدلی » و « خیانت » عثمانیها ، بر خوردار بودند .
ناپلئون در فینکناشتاین با ایران قرارداد بست و کمابیش سه ماه پس از آن با روسیه متحد شد . عثمانی دو بار با ایران علیه روسیان متحد شد و هر دو بار به آسانی نبرد را فرو گذارد و به روسیان پیشنهاد صلح کرد .
بر اثر این نبردها ، دو قرارداد به ملت و مردم ایران تحمیل شد . بر اثر قرارداد گلستان ( ۲ آبان ۱۱۹۲ / ۲۴ اکتبر ۱۸۱۳ ) ولایتهای قرهباغ و گنجه و خاننشینهای شکی و شیروان و قبه و در بند و بادکوبه و بخشهایی از ولایت تالش که در تصرف روسیان بود و تمامی داغستان و گرجستان و محال شورهگل و آچوقباشی و گروزیه و منگریل و آبخاز و … از ایران تجزیه شد .
بر اثر ننگنامهی ترکمانچای ( یکم اسفندماه ۱۲۰۶ / ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ ) « خانات ایروان که در دو طرف رود ارس واقع است و نیز خانات نخجوان ، به ملکیت مطلقه به دولت روس واگذار » گردید . افزون بر آن بخش دیگر ولایت تالش نیز به روسیان واگذار شد .
در سال ۱۹۱۵ میلادی و در جریان نبرد یکم جهانی ، عثمانیها دست به قتلعام ارمنیها زدند . در این قتل عام کمابیش یک و نیم میلیون ارمنی سرراست یا ناسرراست ( مستقیم یا غیر مستقیم ) به قتل رسیدند که از قتلعامهای بزرگ تاریخ است . پایتخت تاریخی ارمنستان شهر « وان » بود . در اثر قتل عام سال ۱۹۱۵ ، ارمنیها از ارمنستان رانده شدند و به « خانات ایروان » که در اشغال امپراتوری روس بود ، پناه بردند . در اثر رانده شدن ارمنیها به سوی خانات ایروان ، ترکیب جمعیت این خاننشین که عبارت بود از اکثریت مسلمان و اقلیت ارمنی ، به هم خورد .
البته نباید از یاد ببریم که در درازای تاریخ ، کلیسیای ایچمیادزین ( سهکلیسا ) در خان نشین ایروان مهمترین مرکز دینی ارمنیان در قفقاز ، از احترام ویژهی شاهنشاهان ایران بر خوردار بود . گفته شده است که در آیین تاج گذاری نادرشاه در دشتمغان ، شمشیر شاهنشاهی را اسقف کلیسای ایچمیادزین به کمر نادرشاه افشار بسته است و فتحعلیشاه در پی آگاهیهای اسقف کلیسای ایچمیادزین ( سهکلیسا ) یک تن از هممیهنان ارمنی را برای ایجاد زمینهی گفتوگو با ناپلئون به اروپا گسیل داشت و …
با فروپاشی امپراتوری تزاری در سال ۱۹۱۷ میلادی ، سه واحد سیاسی بر پهنهی قفقاز سر برآوردند . در این میان گرجستان دارای مرزهای مشخصی بود و جمهوری ارمنستان و آران ( با نام جعلی آذربایجان ) مرزهای خود را بر پایهی باورهای دینی یعنی مسلمان و ارمنی مشخص کردند . در این میان :
اهالی خانات نخجوان ، با برگزاری اجتماعها و گسیل هیات به تهران و نیز اعلان خواست خود به دولتهای بریتانیا و فرانسه به عنوان پیروزمندان جنگ اعلام کردند که « ۹۲سال است که به زور از خاک ایران جدا شدهاند » و خواستار پیوستن به ایران شدند .
مرتضیخان ممتازالملک از پایوران دولت ایران که از راه قفقاز روانهی اروپا بود ، چند روز در شهر گنجه ماند . مردم گنجه ، با برگزاری اجتماعهای بزرگ و فرستادن تلگرام به تهران و نمایندگان سیاسی ایران در قفقاز و نیز انجمن آشتی ورسای ، خواهان بازگشت به آغوش میهن ( ایران ) شدند و « خواستار شدند تا ممتازالملک از سوی دولت ایران ، به فرمانروایی قفقاز و از جمله گنجه برگزیده شود » .
نمایندگان جمهوری خود خواندهی آذربایجان قفقاز در هامش برگزاری کنفرانس آشتی در کاخ ورسای ( حومهی پاریس ) خواستار ایجاد فدراسیون با ایران شدند ، به گونهای که « روابط خارجی این دو کشور مشترک خواهد بود » .
بانگ وحدت خواهی که از قفقاز بلند شده بود و نیز خواست مردم « سرخس » برای پیوستن به ایران و نیز گسیل نمایندگان از سوی مردم امارت بخارا به انجمن آشتی ورسای برای پیوند دوباره با سرزمین مادر ( ایران ) ، دولت بریتانیا را سخت وحشتزده کرد . زیرا در صورت « پیوندِ » هر بخشِ جداشده ، میتوانست مردم افغانستان ، مردمان بخشهای تجزیه شدهی بلوچستان و سیستان را نیز به فکر وحدت دوباره بیاندازد و در نتیجه دیوار کشیده شده به دور هندوستان از قفقاز گرفته تا افغانستان ، بلوچستان و سیستان فرو بپاشد .
با مخالفت و دسیسههای بریتانیا به عنوان قدرت نخست جهان و فاتح جنگ جهانی و ناتوانی دولت ایران و سپس توان گرفتن حکومت بلشویکی در روسیه ، همهی این تلاشها ، ناکام ماند .
عصر استالینی در شوروی ، عصرِ خلقِ « قومیت و ملیت » در اتحاد شوروی بود . استالین بر این باور بود که با « تکهپاره » کردن بیشتر ، بیش از پیش به اختلافها در مناطق گوناگون ، دامن زده میشود و در نتیجه « نیاز به جلب حمایت مسکو» بیشتر میگردد که به اقتدار درونی دولت شوروی میانجامد .
اما برای نمایش بیرونی ؛ این امر میتواند گواه آن باشد که بلشویسم چسبی است که میتواند « خلقها » ، « ملیتها» و « قومیتها»ی گوناگون را که با یکدیگر تضاد منافع و سر ستیز دارند ، به یکدیگر پیوند دهد . یا به سخن دیگر: بلشویسم قادر است از انبوه ناهنجاریها « هنجار » خلق کند .
اینگونه بود که در راستای سیاست « تکهپاره کردن » بخشی از ولایت قرهباغ ( کوراباغ ) به عنوان یک منطقهی خودمختار در دل جمهوری آذربایجان ( نام جعلی بر آران ) خلق شد و با فرو پاشی اتحاد شوروی ، باعث درگیری نظامی در این منطقه گردید .
اگر درایران دولت ملی بر پا بود ، با توجه به واقعیتهای تاریخی ، میتوانست نقش راستین خود را در پهنهی فلات ایران یعنی در سرزمین قفقاز ، آسیای میانه ، افغانستان ، پاکستان و … در راستای ایجاد یگانگی و همدلی و همآوایی لازم میان واحدهای از هم جدا افتاده بازی کند .
نظرات