خانه » تازه ها, خبرها » پاسخ حجت کلاشی به سید حسن عاملی امام جمعه اردبیل

پاسخ حجت کلاشی به سید حسن عاملی امام جمعه اردبیل

۲۷ بهمن ۱۳۹۴

 

Untitled-1
جناب آقای حجت الاسلام عاملی امام جمعه اردبیل

با درود و احترام
فایل صوتی خطبه شما که در آن به پان ایرانیست‌ها تاخته‌اید بدستم رسید؛ بطور حتم، وهمِ خالی بودن میدان از پهلوانان بر شما چیره گشته که بدین گونه بی‌محابا سمت سخن به وادی بیداد برده‌اید؛ اما وهم، مقابل عقل است و طریقه عقلا قدم زدن در وادی وهم نیست. نخست و پیش از پرداختن به محتوای سخنانتان از ادبیات نازلی که در ایراد خطابه و خطبه – بالعکس هیبت و شمایل شکیلتان – داشته‌اید بسیار متاسف شدم؛ از آن کوه نباید موش بزاید! این ادبیات نازل شما درشأن همشهریان اردبیلی من نیست.
خطابه خودتان را با تقبیح عده‌ای از هموطنانمان آغازیده‌اید که در استادیوم تبریز به حمایت از ادعای برخی همسایگان در مورد «خلیج فارس» شعار داده‌اند و عده‌ای نیز در رضاییه علیه دیگران سخنان رکیک و دشنام بر زبان آورده‌اند؛ این دومی را از موجبات تحریک هموطنان کرد دانسته و آن تحریکات را حاصل توطئه شناخته‌اید که نیتش سوریه‌ای کردن ایران است. اگر از لحن و سیاق کلامتان بگذریم که سخت مبتذل است، سمت این نقار را درست گفته‌اید؛ اما بقول آن شاعر «دوستی با ترکمانان مایه شلتاق شد». جنابتان -چنانکه لنین به مناسبتی گفته- «یک قدم به جلو، دو قدم به عقب» برداشته‌اید، آن دوستی سبب شده با شتاب به محض انعقاد کلام که حامل گزاره‌ای درست بوده و غرض و مرض اغیار و بدخواهان را نشان می‌داد، جهت پرده پوشی بر عامل این توطئه‌ها، چنان سخن آرایید و نظم منطقی کلام را پریشان کنید که گویی پان ایرانیست‌ها عامل این توطئه و نقار و کدورت در کشورند، من از این همه جور بر حقیقت، بر شما می‌لرزم!
در ادامه چنان سخن گفته‌اید که گویی پان ایرانیسم واکنش «فارس»‌ها بر علیه دشنام‌های «ترک»‌ها در آناتولی بوده! اینکه شما در شهر اردبیل پایتخت صفویه و شاه اسماعیل، اینگونه سخنان دستگاه تبلیغات کمونیسم استالینی را -که زمانه‌اش دیریست سپری شده- در انتساب پا ن ایرانیسم و ایده وحدت ایرانشهر به یک قوم که برای سست کردن اندیشه وحدت در دستگاه «امپریالیستی» همسایه شمالی پرداخته شده بود، تکرار می‌کنید و به عمد فلسفه پان ایرانیسم را از حقیقت و مضمون صحیح تهی کرده و بر روی موجود ناقص الخلقه علیلی برچسب پان ایرانیسم می‌چسبانید تا زور هماوردی با آن پیدا کرده و پهلوانی کنید؛ نشان می‌دهد دانسته یا نادانسته خود شما نیز بخشی از آن توطئه هستید که خودتان وجود آن را اعتراف کرده‌اید.
ایده وحدت ایرانشهر و زدودن گرد پریشانی و تفرق از رخسار آن و کوشش در راستای عظمتش یک ایده تاریخی و کهن است که همپای تداوم «ما» در متون مختلف بعنوان لازمه بقا و عظمت طرح و تداوم تاریخی یافته، فکر و ایده وحدت در درون ایرانشهر بعنوان یک موجودیت تاریخی و جز ذاتی ملیت ما، به‌‌ همان سان که در مورد هر موجودی صادق است، در موجودیت و وجود ما بعنوان یک ملت تاریخی نهفته است و از آن مفهوم برمی خیزد، همانطور که لفط ایران و ایرانشهر خود حکایت از یک وحدت دارد؛ چرا که وجود عین وحدت است؛ وحدت از حیث وجودی مقدم بر مفهوم خود است، به عبارت دیگر اگر چه شرط تحقق ملت ما و ایران زمین تحقق وحدت است اما مفهوم وحدت و آگاهی برآن و سپس تامل برآن امری پسینی و موخر است و این تامل و در بعد دیگر این ایده چون وظیفه و یا آرمان، چیزی جز ایده وحدت ایرانشهر و ایرانزمین و در لفظ جدید پان ایرانیسم نمی‌تواند باشد، وحدت عین بقاست و اگر در تقدیر ملی ما، یعنی در ایرانشهر، در اکنون پریشانی حاکم است و در چاه نژند گرفتاریم؛ تامل در این چاه و این احوال وظیفه تاریخی ما می‌باشد که غرض آن – که از علل و مبادی اولاست و هدف حرکت -همان وحدت و عوارض برخاسته از وحدت متعالی، یعنی عظمت می‌باشد.
در جهت نشان دادن آن منطق که در فوق آمد از اشاره به این فقرات تاریخی که به شاه اسماعیل و اردبیل نیز مربوط می‌شود، ناگزیرم.
شاه اسماعیل که به گفته اسکندر بیک منشی، «فرایزدی از جبین مبینش» هویدا بود -و این عبارات نه از باب تکلفات منشیانه صرف بلکه از باب استمرار فکر شاهی آرمانی یا پادشاهی باستانیست – چون بر «تخت فیروز بخت سلطنت ایران» جلوس کرد و در برابر خلیفه و آل عثمان، لشکر آراست چنانکه در منابعی اشاره شده، شعار و آرنگ لشکریانش «جاوید باد ایران» بوده و این ایران نه ایران دست و پا به اسارت رفته و مثله شده بلکه ایران در‌‌ همان کلیت خود است که امروز از ایران سیاسی، یعنی ایران مادر فعلی وسیع‌تر است و چنانکه فیلسوف گرانقدر «ایرانشهر» استاد طباطبایی نیز اشاره کرده‌اند: رسالت تاریخی ما حفظ مرزهای ایران فرهنگی و ایران سیاسی است.

جناب آقای عاملی،
مواضع و سخنان شما بعد از حوادث ترکیه و ناآرامی‌های آمد، جزیره و غیره، نوعی بدگمانی نسبت به شما را تشدید کرده، برای دفع و رفع آن‌ها خواسته‌اید به نحوی از مسیر سوءظن خارج شوید، با راهنمایی مشیر و مشاورانی و یا بنا به توصیه‌هایی و یا اخم و تخمی، سیاق سابق را تغییر داده‌اید اما از حوزه جاذبه ادبیات چپ تولید شده در باکو نتوانسته‌اید خارج شوید، شما سابق بر این نیز نشان داده‌اند که بلحاظ فکری سخت تحت تاثیر فکر و ادبیات تولید شده در حوزه «باکوی سرخ» هستید. باکوی سرخ باکوی ما نیست بلکه مسخ بادکوبه ماست و حکم چهارراه انقلاب کمونیستی و به گفته سلطان غالیف حکم فانوس سرخی است برای ایران، که قصد داشت چونان خیاطی ما را به «شورا‌ها» منضم کند؛ آن حادثه شوم یعنی برآمدن «فرقه دموکرات» در دوران اشغال ایران توسط ارتش سرخ، حاصل کوک و بند و نخ و سوزن همین خیاط بود که به اشارت «دایی یوسف» دست می‌جنباند.
من شما را نصیحت می‌کنم که اگر مشاورانی علت این سمت گیری‌ها هستند از خود دور سازید و اگر فکر خودتان به این راه غلط افتاده تصحیح راه کنید و بیاندیشید تا مبادا یاری دهنده آن کسی باشید که در سودای خلافت می‌سوزد و منطقه را به آشوب کشانده و یا در زمره کسانی باشید که کژراهه ستیز با ایران در پیش گرفتند و انگشت ندامت گزیدند! اما اگر در این سخنان خود استوارید و قصد تجدید نظر ندارید با توجه به اینکه «رسانه» در اختیار شماست ترتیب مناظره‌ای از «سیمای» استان بدهید تا معلوم شود که پیش قراولان و رهبران این اندیشه از قوم موهوم فارس-به آن معنا که شما اراده می‌کنید- است یا از همه تیره‌ها و طایفه‌ها و اقوام ایرانی و از جمله آذربایجانی‌ها!
امیدوارم به پیوستگی‌های تباری و فکری و فرهنگی که اجداد شما را از جبل به ایران کشاند تا به وحدت بخش ایرانشهر، خدمت کنید بیاندیشید و پاسدار ایران باشید.

با سپاس
حجت کلاشی
۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۴ خورشیدی – اردبیل

نظرات