خانه » تازه ها, مقالات » مناظره‌های اعتراف به مشکلات و چهار دهه شکست

مناظره‌های اعتراف به مشکلات و چهار دهه شکست

  • نامزدها در این مناظره‌های به اصطلاح انتخاباتی همه چیز می‌گویند غیر از آنچه باید به عنوان برنامه و راه حل مشکلات به رأی‌دهندگان ارائه دهند.

 

۱۶  اردیبهشت ۱۳۹۶

 

R. Astaraky

دومین مناظره نامزدها انتخابات دور دوازدهم انتخابات ریاست جمهوری، غروب جمعه، ۱۵ اردیبهشت، از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.

مانند بار اول شش نامزد انتخابات ریاست جمهوری در این مناظره شرکت کردند اما آنچه روی داد خارج از انتظار، دست کم برای اصلاح‌طلبان و طرفداران دولت تدبیر و امید، بود.

واقعیت این است که هر دو مناظره نامزدها نه تنها شکل و رنگ و بوی انتخاباتی نداشت بلکه مانند کلاس درسی بود که شاگردان با ترس و هراس یکی یکی درس پس می‌دادند و در این میان هر شاگردی می‌توانست متلک یا تکه‌ای به هم‌شاگردی خود بیاندازد. با اینکه مضمون مناظره‌ها نیز به اجتماعی و اقتصادی و سیاسی تقسیم شده، اما همه نامزدها درباره هرچیز بی‌ربطی در دو مناظره‌ای‌ که تا کنون انجام شده، صحبت کردند.

 

monazereh

 

مناظره‌ی خنثی

در مناظره نخست که جمعه، ۸ اردیبهشت‌ماه برگزار شد، قالیباف همه توان و آمار و استعداد خود را یک‌جا جمع کرد تا دولت روحانی را بکوبد. هر چند در مواردی چون همکاری بابک زنجانی با ستاد حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری پیشین و وعده بی عملِ ایجاد سالیانه یک میلیون و در مجموع چهار میلیون شغل، قالیباف توانست روحانی را غافلگیر کند و کتمان روحانی و انتشار اسناد سخنان قالیباف، روحانی را آچمز کرد اما نیروی پوششی روحانی و امید اصلاح‌طلبان در این دور از انتخابات، یعنی اسحاق جهانگیری، توانست قدرت‌نمایی خوبی در برابر دیگر نامزدها داشته باشد و وزنه‌ی خودش در مناظره را سنگین کند. در شرایطی که روحانی نتوانست در مقابل حمله قالیباف خودش را جمع و جور کند، اسحاق جهانگیری در یک ضد حمله با یادآوری «حمله گازانبری»، «کتک زدن دست‌فروش‌ها» و «تشکیل گروه ضربت» به قالیباف فهماند که او حتی عُرضه‌ی جمع کردن زباله‌های تهران را هم ندارد.

هاشمی‌طبا و میرسلیم در مناظره نخست تنها وعده‌های تکراری به طول عمر دولت‌های جمهوری اسلامی را دادند و نتوانستند توجهی به خود جلب کنند. رئیسی نیز با انفعال کسل‌کننده‌ای که در لحن و کلام‌اش بود ظاهرا خیلی از اصول‌گرایانِ علاقمند به تشکیل دولت «کار و کرامت» را ناامید کرد.

مناظره‌ی نحیف

در مناظره دوم اما صف‌بندی و آرایش سه به سه نامزدها در مقابل هم کاملا مشخص و مشهود بود و البته مشخص بود فتیله آنها کمی نسبت به هفته قبل پایین کشیده شده بود تا کمتر دسته‌گل‌های نظام را یکی یکی جلوی دوربین‌های صدا و سیما رو کنند.

در مناظره دوم، حسن روحانی حالتی عصبی و صورتی در هم کشیده داشت. قالیباف و جهانگیری هم به صورت پینگ‌پنگی به رد و بدل کنایه‌ها و اتهامات علیه هم برآمدند.

به نظر می‌رسد در این مناظره، قالیباف مسئولیت حمله و دفاع در برابر جهانگیری و روحانی را به عهده داشت و رئیسی نقش سید مظلومی را برعهده گرفت که از بگومگوهای راست و چپ خسته شده و در حال بیان کردن خواسته‌های مردم و مستضعفین و مسلمین است.

گویا رئیسی بیشتر از دیگران در نبود احمدی نژاد به سبد آرای او نظر دارد همچنان که بسیاری از وزرا و مدیران دولت نهم و دهم را در کمپین خود گرد آورده است.

میرسلیم هر چند سعی کرد تسلط و صلابت بیشتری نسبت به هفته گذشته از خود نشان دهد و توانست بر قدرت خطابه روحانی غلبه کند اما در نهایت مانند معلمی ظاهر شد که هیچ کس به پرسش‌ها و توضیحات‌اش توجه نمی‌کند و آنها را جدی نمی‌گیرد. یکی از موثرترین حرکات میرسلیم تکان‌های ممتد سرش به تاسف بود زمانی که روحانی داشت از کارنامه دولت خود دفاع می‌کرد.

در این مناظره نیز هاشمی‌طبا فردی خنثی بود که نگران بزرگ شدن دولت است و شاه‌بیت سخنان‌اش این بود که از دولت، یعنی از دولت حسن روحانی، نباید انتظار بیشتری داشت.

در دور دوم مناظره‌ها، سه گانه رئیسی، قالیباف و میرسلیم حالت تهاجمی‌تر به خود گرفته بودند. قالیباف و رئیسی و میرسلیم کارنامه روحانی را در حوزه برجام نیز مورد حمله قرار دادند اگرچه سعی می‌کردند از خطوط قرمز سیاست‌های بیت رهبری در انتقاد به آن خارج نشوند.

به همین دلیل، نکته مهم این بخش از مناظره این بود که همه نامزدها، برجام را به عنوان یک سند رسمی قبول داشتند و شعار رادیکالی در مورد آن داده نشد.

رئیسی در این باره گفت، ایران امتیاز نقد را داده و طرف مقابل چکی داده که نقد نمی‌کند و حالا باید دولتی سر کار بیاید که قدرت نقد کردن چک را داشته باشد.

جهانگیری که در دومین مناظره دچار افول شده و حتی زمانی که از روی کاغذ می‌خواند دچار لکنت زبان شد، وقتی خواست از خبر قاچاق دختر وزیر آموزش و پرورش که در روزهای گذشته توسط اصول‌گرایان برجسته شده، دفاع کند، استدلال‌اش بسیار بد از آب درآمد. در مناظره دوم به نظر می‌رسید دفاعیات روحانی و جهانگیری تمام شده و توان چندانی برای دفاع از کارنامه دولت خود ندارند.

جهانگیری به جای پاسخ دادن به پرسش‌ها و یا پاسخ به حملات طرف مقابل، کوشید متن‌های از پیش نوشته شده‌ای را بخواند که محتوای آن التماس از مردم برای رأی دوباره بود. حال آنکه ظاهرا پرسش‌ها به صورت قرعه و از درون بنکه‌ی شیشه‌ای در آورده می‌شد!

روحانی اگر چه به او گفته بودند بر خلاف دور قبل مدام لبخند بزند و دست‌هایش را پشت میز پنهان کند تا لرزش‌اش معلوم نباشد اما رمق چندانی برای دفاع نداشت.

به نظر می‌رسید که از عهده دو قطبی کردن طرفداران جنگ و صلح نیز برنیامده است.

در این دور از مناظره‌ها مشخص بود که صف بندی‌ها سه به سه است. اگر چه صورت ساده قضیه این است که در نهایت از هر طرف یک نفر باقی خواهد ماند اما به نظر می‌رسد سرنوشت اینکه قالیباف در کنار رئیسی بماند یا برود، بستگی به روزهای آخر تبلیغات و نظرسنجی‌ها خواهد داشت.

ظاهرا اگر حضور قالیباف منجر به شکستن آرای روحانی شود قطعاً انصراف نخواهد داد اما اگر مطمئن شود که سبد آرای او به رئیسی منتقل می‌شود کنار خواهد رفت.

مناظره‌‌ی شکست‌خوردگان

روند مناظره‌ها را هر کس می‌تواند بر پایه برداشت‌های خود تفسیر و گزارش کند اما در ورای آنها مسائل مهمی وجود دارد که قابل توجه هستند.

همه کاندیداها که از افراد صاحب منصب در نظام جمهوری اسلامی هستند و از سد شورای نگهبان گذشته‌اند به وجود فساد گسترده در سیستم معترف هستند. همه آنها وجود افراد فاسد در نظام را قبول دارند، همه آنها وجود بحران‌های ژرف را می‌پذیرند؛ البته هر کدام روایت‌های خود را دارند و مقصر را رقیب می‌دانند اما حتی ابراهیم رئیسی نیز مأموریت خود را مبارزه با این فساد گسترده می‌داند.

همه نامزدها وجود فقر و تبعیض را پذیرفته‌اند و همگی از بحران بیکاری صحبت می‌کنند و رئیسی می‌گوید وجود این تعداد بیکار می‌تواند به بروز بحران امنیتی منجر شود. هر شش فرزند معتمد «بیت» و نظام، فروپاشی خانواده‌ها را تأیید کرده‌ و به ناکارآمدی اقتصاد و مدیریت فرهنگ اقرار می‌کنند.

در نگاهی دیگر، همه کاندیداها هر کدام دارند گوشه‌ای از کارنامه انقلاب و جمهوری اسلامی را مورد گفتگو قرار می‌دهند. هر کدام به گوشه‌ای از سیاهی‌ها اشاره دارند و چیزی را می گویند که سال‌هاست، آزادگانی با گفتن آنها به عنوان تبلیغ علیه نظام محاکمه می‌شوند، به زندان می‌افتند یا مجبور می‌شوند به غربت پناه ببرند.

قالیباف از حقوق ۹۶ درصدی سخن می‌گوید که توسط ۴ درصد پایمال شده، اما نمی‌تواند بگوید که این نسبت ۹۶ به ۴ چطور و چگونه و تحت حمایت چه سیستمی پدید آمده؟ و خود وی به راستی جزو کدام یکی از این دو است!

رئیسی از مبارزه با فساد می‌گوید و حق مستضعفین را یادآوری می‌کند، ولی توضیح نمی‌دهد چطور بعد ۴ دهه هنوز مستضعفین نه تنها وجود دارند بلکه گسترش هم یافته‌اند!

میرسلیم از آزادی بیان و تحمل صدای منتقد و گسترش دانش می‌گوید در حالی که خودش رئیس شورای انقلاب فرهنگی بوده، یعنی همان نهادی که با تیشه به ریشه‌ی دانش و دانشگاه در ایران افتاد.

روحانی از حل بحران اتمی می‌گوید در حالی که خودش و نظام‌اش از سرچشمه‌های آن بحران هستند و چنان از حقوق زنان حرف می‌زند که فراموش کرده خود از چه جایگاهی فرماندهی اقدام علیه زنان را به عهده داشته است. او از ساده‌زیستی می‌گوید حال آنکه وزرایش میلیاردهای چاق و چله‌ای هستند که چماقی بر سر دولت‌اش از سوی رقیبان وی شده‌اند.

اسحاق جهانگیری از مبارزه با فساد می‌گوید و فرمانده مبارزه با فساد است حال آنکه او خود در کانون فساد قرار دارد. می‌گوید پدرش معدنچی بوده اما دولت متبوع‌اش که وی پست معاون اولی ریاست‌اش را بر عهده دارد خود از مقصران حادثه مرگبار معدن ذغال سنگ یورت بوده است.

رییس جمهور نامطمئن

در پایان نباید ناگفته گذاشت که در مناظره‌هایی که میان کاندیداهای دوره‌های مختلف ریاست جمهوری صورت گرفته، فقط احمدی‌نژاد بود که برای نخستین بار، با استفاده از قدرت و ارزش کلام، جملات را به عنوان ابزار و سلاحی در برابر رقبای خود استفاده کرد.

روحانی در مناظره‌های چهار سال پیش با تکیه بر علم کلام و خطابه و به سبک احمدی نژاد توانست بر قالیباف و جلیلی ضربات اساسی وارد کند. در شیوه او همه چیز بر مدار حملات لفظی تدوین شده بود. او توانست با «سرهنگ» خواندن قالیباف، میدان را در اختیار بگیرد و بلافاصله «سرهنگ» را به دروغ‌گویی و کوشش برای سرکوب مردم متهم کند. در مناظره‌ی آن سال قالیباف کاملا در صحنه باخت زیرا تصمیم گرفته شده بود روحانی برای حل بحران هسته‌ای به ریاست جمهوری برسد، و خط قرمزهای رژیم برای وی کمی جابجا شده بود تا آرای بیشتری کسب کند.

از همین رو روحانی در انتخابات چهار سال پیش سعی کرد سخنگوی خواسته‌های سرکوب شده و به‌حق مردم نیز باشد. یکی از شگردهای او در دور قبل این بود که همه سیاهی‌ها را به احمدی‌نژاد منتسب کرده و سپس بر آنها بتازد؛ روشی که از به کار بردن‌اش در این دوره ناکام مانده است زیرا از یک سو ترفند شکستن کاسه و کوزه‌ها بر سر احمدی نژاد کهنه و نخ‌نما شده و از سوی دیگر اطمینانی را که دور اول برای پیروزی داشت، این بار ندارد. درست است که هدف دور اول وی، برجام، به انجام رسیده است. اما شرایط ایران در منطقه و جهان، با توجه به تغییراتی مانند پیروزی جمهوری‌خواهان در آمریکا، نزدیکی اسراییل و اعراب، و قمار روسیه بر سر جمهوری اسلامی در بازی با آمریکا، نه تنها بهتر از پیش نشده بلکه حکومت را در برابر مشکلات جدیدی قرار داده است. مشکلاتی که خود نظام سرچشمه‌ی اصلی آنهاست.
روشنک آسترکی
‫کیهان لندن

نظرات