خانه » تازه ها, خبرها » تکذیب شراکت در تدوین یا امضای بیانیه سمینار «پلورالیسم سیاسی و نقش ملیت ها در ایران» از سوی حسن اعتمادی

تکذیب شراکت در تدوین یا امضای بیانیه سمینار «پلورالیسم سیاسی و نقش ملیت ها در ایران» از سوی حسن اعتمادی
۱۱, آذر , ۱۳۹۵

 

screenshot-_12

 

هفته گذشته سمیناری با عنوان «پلورالیسم سیاسی و نقش ملیت ها در ایران» در کشور سوئد برگزار شد. در پایان این سمینار که با حضور فعالان تجزیه‌طلبی چون محمدرضا هیئت و یوسف عزیزی بنی‌طرف برگزار شده بود، بیانیه‌ای منتشر شد که در آن ضمن زیر پرسش بردن یکپارچگی و وحدت ملی ایران از کلید واژه های تجزیه‌طلبانه‌ای مانند «ملیت‌های ایران» و «سرزمین‌های ملی» و «تفاوت‌های ملی ایرانیان» استفاده شده بود. در حالی که برگزار کنندگان این سمینار اعلام کرده بودند این بیانیه به امضای همه سخنرانان و شرکت‌کنندگان حاضر در آن رسیده است، حسن اعتمادی، کنشگر سیاسی و عضو حزب سکولار دموکرات ایران، با صدور تکذبیه‌ای در تدوین یا امضای بیانیه‌ در این سمینار، محتوای بیانیه را نیز زیر سوال برد.

در ادامه متن منتشر شده از سوی حسن اعتمادی را می‌خوانید:
از اینجانب برای سخنرانی دعوت کردند اما هرگز گفته نشد که اگر سمینار دارای قطعنامه ای باشد این سند با امضای «سخنرانان و شرکت کنندگان سمینار» منتشر خواهد شد. و علی الاصول، اینجانب در روز دوم سمینار، که گویا به تدوین این قطعنامه اختصاص داشته، در محل حضور نداشته و روحم نیز از مفاد و محتوای آن بی خبر بوده است. لذا بدینوسیله شراکت خود را در تدوین قطعنامه ای که منتشر شده تکذیب می نمایم.

جناب آقای کیانوش توکلی

از آنجا که مطلبی تحت عنوان «بیانیهء پایانی سمینار پلورالیسم سیاسی و نقش ملیت ها در ایران» از طرف آقای یوسف عزیزی بنی طرف و با امضای نامشخص «سخنرانان و شرکت کنندگان سمینار» در سایت ایران گلوبال منتشر شده و در آن، بدرستی، نام اینجانب نیز بعنوان یکی از سخنرانان ذکر شده است، لازم می داند مراتب زیر به اطلاع شما و دیگر خوانندگان سایت شما برسانم:

۱٫ گردانندگان «مرکز مطالعاتی تبریز» که سمینار مورد بحث به نفقهء آنان برگزار شده بود ابتدا از آقای دکتر اسماعیل نوری علا برای انجام سخنرانی در این سمینار دعوت کرده بودند. از آنجا که ایشان از تاریخ ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶ بعنوان رئیس شورای مرکزی حزب سکولار دموکرات ایران در این حزب عضویت دارند و، در نتیجه، قصد ندارند بعنوان شخصیتی منفرد در اینگونه برنامه ها شرکت کنند و اگر هم زمینهء شرکت شان فراهم شود سخنی جز سخن حزب نخواهند گفت، و در عین حال انجام مسافرت طولانی از امریکا به سوئد برایشان چندان مقدور نبود، به اطلاع گردانندگان سمینار رساندند که در این جلسه شرکت نخواهند داشت اما می توانند از حسن اعتمادی (نویسندهء نامهء کنونی)، که در سمت دبیرکل در این حزب عضویت دارد و خوشبختانه ساکن شهر استکهلم نیز هست، بخواهند که از طرف حزب (و نه ایشان) در این سمینار شرکت کرده و سخنرانی کوتاهی انجام دهند. این پیشنهاد با استقبال گردانندگان سمینار روبرو شد و آنان از اینجانب برای سخنرانی دعوت کردند اما هرگز گفته نشد که اگر سمینار دارای قطعنامه ای باشد این سند با امضای «سخنرانان و شرکت کنندگان سمینار» منتشر خواهد شد. و علی الاصول، اینجانب در روز دوم سمینار، که گویا به تدوین این قطعنامه اختصاص داشته، در محل حضور نداشته و روحم نیز از مفاد و محتوای آن بی خبر بوده است. لذا بدینوسیله شراکت خود را در تدوین قطعنامه ای که منتشر شده تکذیب می نمایم.

۲٫ در عین حال قطعنامه دارای مطالبی است که صد در صد با مفاد سخنرانی اینجانب در آن سمینار تضاد دارد و همن نکته گویای آن است که من سهمی در تدوین چنین قطعنامه ای که به برخی از جزئیات آن هم خواهم پرداخت، نداشته ام.

۳٫ بطور کلی، آنچه مرا واداشت تا در این سمینار شرکت کنم عنوان آن یعنی «پلورالیسم سیاسی و نقش ملیت ها در ایران» بود و از طرف آقای نوری علا و من چنین تشخیص داده شد که شرکت در سمینار و توضیح مواضع حزب ما در مورد «پلورلیسم» از یک سو و «نقش اقوام ایرانی» از سوی دیگر می تواند به بحث رایج در مورد مسائل مربوط به اقوام ایرانی بکمک کرده و نگاه ما را، چه در محتوا و چه در زبان بیان کنندهء آن محتوا، روشن کند. بخصوص که ما «پلورالیسم» (به معنی تکثر و رنگارنگی) را در تضاد با هر آن مفهومی که با پیشوند «پان» مطرح می شود (نظیر پان ژرمنیسم، پان عربیسم، و پان ترکیسم – بممنی حرکت از تکثر به سوی یکدست شدن) می بینیم و معتقدیم کوشش های تحت نام های شامل پیشوند «پان»، اگرچه به وجود تکثر قومی و هویتی و فرهنگی مابین اقوام استناد می کنند، خود بر ضد تکثر و پلورالیسم عمل کرده و خواهان تصفیه های خونین قومی و فرهنگی هستند.

۴٫ در قطعنامهء منتشر شده در سایت شما چند مورد مفهومی / زبانی وجود دارد که توجه به آن محتوای اعتراض و تکذیب مرا روشن تر می کند.

الف: اشاره بوجود «ملیت» های مختلف در ایران. این جانب در سخنان خود (که لینک متن و و ویدئوی آن چنین است: ++) بصراحت گفتم که: “از نظر حزب ما، ایران سرزمین اقوام و فرهنگ ها و ادیان و مذاهب و زبان های گوناگون است. اما این چند گونگی را ما با اصطلاحات «چند ملتی» یا «چند ملیتی» بیان نمی کنیم؛ از آن رو که معتقدیم در زبان سیاسی امروز جهان، هر کشور تنها دارای یک «ملت» است و «ملیت» هم اسمی است منشعب از همان «ملت» و عملاً بصورتی کارکردی ماهیت اتصال آحاد یک ملت به کل آن ملت را مشخص می سازد. ایران دارای ملتی واحد است متشکل از اقوام و تیره ها و فرهنگ ها و زبان ها و مذاهب گوناگون، که بعنوان یک کشور عضو سازمان ملل متحد می تواند دارای فقط یک حکومت و یک قانون اساسی باشد”. خودبخود گویندهء چنین سخنانی نمی تواند امضاء کنندهء متنی باشد که به چنین زبان غلطی نوشته شده است.

ب: قطعنامه می گوید: «کشور ایران که اساساً سرشتی چند ملیتی، چند هویتی و چند اعتقادی دارد، در قرن اخیر به صورت کشوری تک ملیتی، تک فرهنگی، تک زبانه، تک دین و مذهب اداره می شود که در این زمینه کوشش های بسیار شده است». میزان اشتباهاتی که در این متن مختصر آمده بسیار است اما تنها به این اشاره می کنم که حتی اگر کلمهء ملیت را در مقابل sub-nation بکار می بریم باید دانسته باشیم که ملیت ها اجزاء یک «ملت» (nation) هستند و یک سرزمین نمی تواند به صورت «کشوری تک ملیتی،» شکل بگیرد. یعنی ملت باید وجود داشته باشد تا اضعاف آن را بتوان (البته به غلط) «ملیت» خواند.

پ: اما غرض نویسندگان قطعنامه از بکار بردن عبارت غلط «کشوری تک ملیتی،» آن است که بحث را به سرچشمهء نادرست و در واقع جعلی دیگری برگردانند و آن وجود یک ملیت در میان ملیت های ساکن ایران است که «ملیت فارس» نام دارد و در طی صد سال اخیر بر دیگر ملیت ها بصورتی سرکوبگرانه تسلط داشته است. اما آشکار است که ما در ایران مردم فارس زبان (از خلیج فارس تا دریای مازندران) داریم اما این فارس زبانان در اقوام (یا به زبان تدوین کنندگان قطعنامه: ملیت ها) ی مختلفی پراکنده اند. این غلط ناهنجار از آنجا در ادبیات جدائی خواهان قلیلی که در میان اقوام ایرانی وجود دارند جا افتاده است که آنها تنها مرز مهم افتراق اقوام (ملیتها!) را «زبان» می دانند و از آنجا که از انقلاب مشروطه ببعد زبان فارسی «زبان اداری» official (و نه زبان رسمی؛ آنچنان که به غلط رایج است) اعلام شده و قرار بوده و انجام هم شده که زبان فارسی در همهء مدارس کشور تدریس شود، نویسندگان قطعنامه هم، به تأسی از یک غلط رایج مغرضانه، از «کوشش بسیار برای تبدیل ایران به کشوری تک ملیتی» نام برده اند. حال آنکه هر کشوری با جمعیتی متکثر ناگزیر است که یک زبان عمومی اداری داشته باشد. حال اگر در کنار تدریس این زبان به تدریس زبان های دیگر توجهی نشده است باید پس از استقرار دموکراسی سکولار در ایران این کمبود را جبران کرد.

ت: اما هر جدائی خواهی مجبور است در ابتدا این رشتهء پیوند عمومی بگسلد و برای این کار ملیتی به نام فارس (بجای مردمان فارسی زبان) را اختراع کند و این ملیت جعلی را با حکومت استبدادی مسلط بر کشور یکی بگیرد و سپس راه نجات را تجزیهء کشور بر اساس مرزهای زبانی پیشنهاد کند.

ث: البته آقای بنی طف (که منتشر کنندهء این به اصطلاح قطعنامه در سایت شما هستند) ر سخنرانی خود یک قدم بالاتر را هم برداشته و توضیح داده اند که اساساً اعتقاد بوجود کشوری سالخورده به نام ایران ندارند و جمع آمدن این اقوام (یا ملیت ها!) را حاصل کشورگشائی ملیت فارس و فتح سرزمین های «ملیت های دگر زبان» می دانند. توضیح شان هم این است که در زمان قاجاریه ایران را «ممالک محروسه» می خوانده اند و هر بخشی از آن «مملکت مستقلی» بوده است؛ و به این توجه ندارند که در زبان قبل از انقلاب مشروطه واژهء «مملکت» به معنی امروزی «کشور» نبوده است و حتی می شده که از دهات کشور هم بعنوان مملکت یاد کنند.

ت: سپس قطعنامه به بریدن سر مرغی که در همهء جشن ها و عزاها قربانی می شود پرداخته و می گوید: «نگرش و گرایش های شوونیستی و نژادپرستانه حاکمیت ها در ایران، تا حد فراوانی در میان روشنفکران جامعهء فارس زبان نیز رواج دارد که اینان در مواردی حتی از نهادهای دولتی نیز پیشی می گیرند و در محو مظاهر ملیت های غیر فارس پیش قدم می شوند». و این نهایت بی توجهی به کوشش همیشگی روشنفکران فارس زبان است که همواره، در عین اعتقاد به تمامیت ارضی ایران و وجود کشور یک پارچه ای به نام ایران، از حقوق همهء اقوام ایرانی پشتیبانی کرده اند. بخصوص که بسیاری از این «روشنفکران جامعهء فارس زبان» از دل اقوام غیر فارس زبان آمده و برای داشتن مخاطبانی بوسعت ایران از زبان پیوند دهندهء ایرانیان، یعنی فارسی، استفاده کرده اند. چه کسی جلوی نظامی گنجوی و احمد کسروی و احمد شاملو و غلامحسین ساعدی و صمد بهرنگی را گرفته است که به زبان ترکی ننویسند؟ چه کسی از نوشتن آقای یوسف عزیزی بنی طرف به زبان عربی جلوگیری کرده است؟ کدام یک از فارس زبانانان عضو کانون نویسندگان ایران (که خود ایشان عضوی از آن محسوب می شوند) منکر حق تکلم و نوشتن و درس خواندن اقوام غیرفارسی زبان به زبان مادری شان شده است؟ حالب است که این روشنفکران به اقدام برای «محو مظاهر ملیت های غیر فارس پ» نیز متهم شده اند. و براستی چگونه است که تهیه کنندگان این قطعنامه چنین بی پروا با قشری که همهء پشتیبانان حقوق اقوام ایرانی از آن برخاسته اند حمله می کنند؟

ث: حزب ما با عبارت «حق تعیین سرنوشت»، بصورتی که در این قطعنامه آمده است نیز تخالف دارد. نه اعلامیهء حقوق بشر و نه دیگر اسناد سازمان ملل متحد این «حق» (که در ذهن نویسندگان قطعنامه با «حق جدائی» یکی است) را اینگونه که آنها در نظر دارند بیان و اعلام نکرده اند. میان «حق خودگردانی» در یک سیستم نامتمرکز حکومتی با «حق خودمختاری» و «حق تعیین سرنوشت» تفات هائی بنیادین وجود دارد که شرح آنها از حوصلهء مقالهء حاضر خارج است و در اینجا به این بسنده می شود که نکته ای از سخنان اینجانب در سمینار مورد بحث آورده شود: «حزب ما تمرکز سیاسی قدرت را مادر بازتولید استبداد می داند و برای جلوگیری از استمرار استبداد تاریخی کشور، معتقد به اصل عدم تمرکز است؛ بدان معنا که دولت مرکزی وظایف عام ملت را انجام می دهد اما دولت های محلیِ “خودگردان”، که بوسیلهء مردمان آن محل ها تعیین می شوند، انجام خدمات محلی را بر عهده دارند. به عبارت دیگر، و در این راستا، حزب ما معتقد به عدم تمرکز مبتنی بر خودگردانی مناطق مختلف کشور است اما استفاده از عبارت “خودمختاری” را که نشان از تزلزل در پیوستگی یک ملت است برای خود جایز نمی داند».

ج: قطعنامه به وجود «مناطق ملی» اشاره دارد. استفاده از صفت «ملی» در اینجا غلطی عمدی است، چرا که «ملی» مخفف واژهء «ملتی» است و معنای عبارت «مناطق ملی» آن است که مناطق مورد نظر به «ملت» تعلق دارند و نه به یک قوم (یا ملیت!). تنها دلیل استفاده از عباراتی همچون «مناطق ملی» و «مسائل ملی» در مورد اقوام ایرانی این اشارهء تلویحی است که پدیده هائی که از سر ناچاری «ملیت» خوانده می شوند در واقع «ملت» هستند. البته در هیچ فرهنگ سیاسی امروزی جهان متمدن ملیت ها sub-nation را با ملت ها nations یک نمی گیرند مگر آن که قصدشان تجزیه و جداسازی مناطق مختلف یک کشور شناخته شده بوسیلهء جامعهء بین المللی باشد.

باری، قطعنامه با چهار خواست اصلی به پایان می رسد که در آن دوغ و دوشاب بهم درآمیخته اند و من مختصراً به هر یک از آنان می پردازم تا وجوه توافق و اختلاف ما با آنها را روشن کرده باشم:

«۱- حفظ و حمایت از هویت ها، فرهنگ ها، زبان ها، گویش ها و آیین های مختلف و باورهای گوناگون و دیگر تفاوت های ملی، دینی، مذهبی و سیاسی جامعه ایران، لازم است مورد احترام قرار گیرند و حکومت ایران بنا بر قوانین و الزامات بین المللی باید در حفظ و اشاعه همه این امور، اهتمام ورزد».

حزب ما با تمام این مطالب موافق است و از این ابراز خشنودی می کد که در طرح این خواست ها از عباراتی همچون «جامعهء ایران» و «حکومت ایران» نام برده شده و حقوق درخواستی در قالب کشور ایران مطرح شده اند.

«۲- سیستم تمرکزگرایانهء کنونی ایران، کارکرد ویرانگری دارد و نیاز به گذار مسالمت آمیز از این سیستم به سیستم اداره غیر متمرکز در اسرع وقت، امری مبرم و تاخیر ناپذیر است. بدیهی است این گذر مسالمت آمیز نه با سیستم اداره مرکزی بلکه باید با اشتراک و در نظر گرفتن دیدگاه ها و خواست های همه شهروندان کشور انجام گیرد و در این راه، سعادت و بهروزی انسان و جامعه ملاک قرار داده شود.»

حزب ما با این خواست نیز موافق است و در این مورد در مرامنامهء خود اعلام داشته که «حزب ما تمرکز در گرداندن کشور را خلاف حاکمیت ملت و زایندهء استبداد می‌داند و لذا به وجود اختیارات داخلی ایالت‌های خودگردان در کنار وجود وظایف عمومی و همه شمولِ قوای سه گانهء حکومت مرکزی باور دارد… و اعتقاد دارد که در قلمروی وظایفی که قانون اساسی بر عهدهء ایالت‌ها و مناطق خودگردان کشور می گذارد، لازم است ادارهء امور در حوزه‌های اداری و تصمیم‌گیری و اجرائی، در همهء سطوح بوسیله کسانی انجام شود که با رأی مستقیم مردم هر محل انتخاب می شوند».

«۳- همهء ملیت ها، اقوام و شهروندان کشور ایران باید در آینده به شکلی دموکراتیک بر امور خود حاکم و در تعیین سرنوشت خویش آزاد باشند».

حزب ما همزمان با موافقت با اینکه «همهء ملیت ها، اقوام و شهروندان کشور ایران باید در آینده به شکلی دموکراتیک بر امور خود حاکم باشند» با داخل کردن عبارت «در تعیین سرنوشت خویش آزاد باشند» مخالف بوده و آن را برای زمانی که حاکمیتی سکولار دموکرات در ایران وجود داشته باشد سم مهلک می داند.

«۴- ملیت ها و اقوام غیر فارس، افزون بر اداره مناطق ملی خویش باید در اداره کشور و نهادهای حکومتی مستقر در پایتخت نیز مشارکت داشته باشند».

حزب ما این جملات را بخاطر معناهای تلویحی شان نمی پذیرد. این معانی تلویحی چنن اند:

– قطعنامه می خواهد بگوید که «اقوام فارس» (جالب است که ملیت واحد فارس در اینجا به اقوام فارس تبدیل شده و خود بخود فارس بودن از یک قومیت و یکملیت بودن افتاده است) بر دیگر اقوام و ملیت ها مسلط هستند که چنین نیست.

– یا، همانگونه که ذکر شد، در ایران مناطق ملی وجود ندارد اما اقوام ایرانی در مناطق قومی خود سکونتی هزاران ساله دارند و اگر بخواهیم آنان را ملیت بخوانیم محل سکونت شان نیز «مناطق ملیتی» است و نه «ملی».

مطلب مطول شد اما چاره ای نبود که نشان داده شود که حضور من، بعنوان دبیرکل حزب سکولار دموکرات ایران، در این سمینار بهیج وجه نشانه ای از موافقت ما با مفاد این قطعنامهء شگفت انگیز را با خود ندارد و لازم است تدوین کنندگان صرحتاً نام کسانی را که پای آن را امضاء کرده اند اعلام دارند .

با احترام

حسن اعتمادی

 

تکذیب شراکت در تدوین یا امضای بیانیه سمینار «پلورالیسم سیاسی و نقش ملیت ها در ایران» از سوی حسن اعتمادی

نظرات