خانه » مقالات » امید بود؛ امید دهدارزاده با دلی بزرگ و چشمانی غمدار
رضا کرمانی و امید دهدار زاده

رضا کرمانی و امید دهدار زاده

جوانی عرب زبان امده بود که از هویت ملی خود دفاع کند ایرانی بودنش را افتخار میدانست. دست را بالا برد سرور باغبانی مدیر جلسه بود با ان کلام زیبا و پر بار مجال برای حرف زدن داد.

امید بود امید دهدارزاده با دلی بزرگ و چشمانی غمدار: «به من هشدار داده اند . من از نمادهای ملی در تابلوی مغازه استفاده کرده ام .»

امید عکاس است. به او گفته اند که از نماد ملی فروهر در تابلوی مغازه استفاده نکند و به او هشدار داده بودند . دلش ناراحت بود و صدایش غضبناک. امید ترسیده بود نه از هشدار بلکه از اینکه در جایی زندگی میکند که به او گفته بودند نباید در پی نمادهای ملیش باشد به او گفته بودند هویتت را ما انتخاب میکنیم.

امید چندی گفت و همه ناراحت از وضع موجود؛ به دلم نشست. پسری محجوب و مودب ارام متین با چشمانی نافذ. صدای زنگ موبایلم بود صدای ناراحت سرور دهقان که به مانند همیشه کار خود را خوب انجام میدهد : سرور دهدار بازداشت شده و از ان بدتر جلوی همسر و پسرش او را زده اند .عرب زبانی که خود را یافته و درس ایران پرستی را میخواهد به هم زبانانش بیاموزد که همین شد جرمش تبلیغ علیه تجزیه طلبیست که نفهمیدم چه ربطی به تبلیغ علیه نظام دارد.

جرمش ایران خواهی و ازادگیست. در دل تجزیه طلبان میرود . در جمعشان از ایران یک پارچه میگوید . جرمش ازادگیست.

چند روز بعد سرور دهدار ازاد شده بود ولی ظاهرش معلوم بود که به پای عقایدش مانده این را دندان شکسته اش گواهی میدهد و حالا او را به جرم عاشقی ۷۵ ضربه شلاق میزنند.

سیصد گل یاس یک گل نصرانی

ما را ز سر بریده میترسانی

ما گر ز سر بریده میترسیدیم

در محفل عاشقان نمیرقصیدیم

با تو هم فریادم با ۷۵ بار پاینده ایران در ازای ۷۵ تازیانه.

پاینده ایران

مهدی نور

نظرات